English    Türkçe    فارسی   

6
3872-3881

  • در حقیقت هر یکی مو زان کهیست  ** کان امان‌نامه‌ی صله‌ی شاهنشهیست 
  • تو اگر صد قفل بنهی بر دری  ** بر کند آن جمله را خیره‌سری 
  • شحنه‌ای از موم اگر مهری نهد  ** پهلوانان را از آن دل بشکهد 
  • آن دو سه تار عنایت هم‌چو کوه  ** سد شد چون فر سیما در وجوه  3875
  • خشت را مگذار ای نیکوسرشت  ** لیک هم آمن مخسپ از دیو زشت 
  • رو دو تا مو زان کرم با دست آر  ** وانگهان آمن بخسپ و غم مدار 
  • نوم عالم از عبادت به بود  ** آنچنان علمی که مستنبه بود 
  • آن سکون سابح اندر آشنا  ** به ز جهد اعجمی با دست و پا 
  • اعجمی زد دست و پا و غرق شد  ** می‌رود سباح ساکن چون عمد  3880
  • علم دریاییست بی‌حد و کنار  ** طالب علمست غواص بحار