English    Türkçe    فارسی   

6
3912-3921

  • سر بدی پیوسته خود را دم مکن  ** پا و دست و ریش و سبلت گم مکن 
  • بازی آن تست بر روی بساط  ** خویش را در طبع آر و در نشاط 
  • ذکر آن پادشاه که آن دانشمند را به اکراه در مجلس آورد و بنشاند ساقی شراب بر دانشمند عرضه کرد ساغر پیش او داشت رو بگردانید و ترشی و تندی آغاز کرد شاه ساقی را گفت کی هین در طبعش آر ساقی چندی بر سرش کوفت و شرابش در خورد داد الی آخره 
  • پادشاهی مست اندر بزم خوش  ** می‌گذشت آن یک فقیهی بر درش 
  • کرد اشارت کش درین مجلس کشید  ** وان شراب لعل را با او چشید  3915
  • پس کشیدندش به شه بی‌اختیار  ** شست در مجلس ترش چون زهر و مار 
  • عرضه کردش می نپذرفت او به خشم  ** از شه و ساقی بگردانید چشم 
  • که به عمر خود نخوردستم شراب  ** خوشتر آید از شرابم زهر ناب 
  • هین به جای می به من زهری دهید  ** تا من از خویش و شما زین وا رهید 
  • می نخورده عربده آغاز کرد  ** گشته در مجلس گران چون مرگ و درد  3920
  • هم‌چو اهل نفس و اهل آب و گل  ** در جهان بنشسته با اصحاب دل