English    Türkçe    فارسی   

6
392-401

  • رفت و آمد گفت تا سوی یمن  ** گفت رختش چیست هان ای موتمن 
  • ماند حیران گفت با میری دگر  ** که برو وا پرس رخت آن نفر 
  • باز آمد گفت از هر جنس هست  ** اغلب آن کاسه‌های رازیست 
  • گفت کی بیرون شدند از شهر ری  ** ماند حیران آن امیر سست پی  395
  • هم‌چنین تا سی امیر و بیشتر  ** سست‌رای و ناقص اندر کر و فر 
  • گفت امیران را که من روزی جدا  ** امتحان کردم ایاز خویش را 
  • که بپرس از کاروان تا از کجاست  ** او برفت این جمله وا پرسید راست 
  • بی‌وصیت بی‌اشارت یک به یک  ** حالشان دریافت بی ریبی و شک 
  • هر چه زین سی میر اندر سی مقام  ** کشف شد زو آن به یکدم شد تمام  400
  • مدافعه‌ی امرا آن حجت را به شبهه‌ی جبریانه و جواب دادن شاه ایشان را 
  • پس بگفتند آن امیران کین فنیست  ** از عنایتهاش کار جهد نیست