English    Türkçe    فارسی   

6
3964-3973

  • آن فقیه از بیم برجست و برفت  ** سوی مجلس جام را بربود تفت 
  • شه چون دوزخ پر شرار و پر نکال  ** تشنه‌ی خون دو جفت بدفعال  3965
  • چون فقیهش دید رخ پر خشم و قهر  ** تلخ و خونی گشته هم‌چون جام زهر 
  • بانگ زد بر ساقیش که ای گرم‌دار  ** چه نشستی خیره ده در طبعش آر 
  • خنده آمد شاه را گفت ای کیا  ** آمدم با طبع آن دختر ترا 
  • پادشاهم کار من عدلست و داد  ** زان خورم که یار را جودم بداد 
  • آنچ آن را من ننوشم هم‌چو نوش  ** کی دهم در خورد یار و خویش و توش  3970
  • زان خورانم من غلامان را که من  ** می‌خورم بر خوان خاص خویشتن 
  • زان خورانم بندگان را از طعام  ** که خورم من خود ز پخته یا ز خام 
  • من چو پوشم از خز و اطلس لباس  ** زان بپوشانم حشم را نه پلاس