English    Türkçe    فارسی   

6
3974-3983

  • شرم دارم از نبی ذو فنون  ** البسوهم گفت مما تلبسون 
  • مصطفی کرد این وصیت با بنون  ** اطعموا الاذناب مما تاکلون  3975
  • دیگران را بس به طبع آورده‌ای  ** در صبوری چست و راغب کرده‌ای 
  • هم به طبع‌آور بمردی خویش را  ** پیشوا کن عقل صبراندیش را 
  • چون قلاووزی صبرت پر شود  ** جان به اوج عرش و کرسی بر شود 
  • مصطفی بین که چو صبرش شد براق  ** بر کشانیدش به بالای طباق 
  • روان گشتن شاه‌زادگان بعد از تمام بحث و ماجرا به جانب ولایت چین سوی معشوق و مقصود تا به قدر امکان به مقصود نزدیک‌تر باشند اگر چه راه وصل مسدودست به قدر امکان نزدیک‌تر شدن محمودست الی آخره 
  • این بگفتند و روان گشتند زود  ** هر چه بود ای یار من آن لحظه بود  3980
  • صبر بگزیدند و صدیقین شدند  ** بعد از آن سوی بلاد چین شدند 
  • والدین و ملک را بگذاشتند  ** راه معشوق نهان بر داشتند 
  • هم‌چو ابراهیم ادهم از سریر  ** عشقشان بی‌پا و سر کرد و فقیر