English    Türkçe    فارسی   

6
399-408

  • بی‌وصیت بی‌اشارت یک به یک  ** حالشان دریافت بی ریبی و شک 
  • هر چه زین سی میر اندر سی مقام  ** کشف شد زو آن به یکدم شد تمام  400
  • مدافعه‌ی امرا آن حجت را به شبهه‌ی جبریانه و جواب دادن شاه ایشان را 
  • پس بگفتند آن امیران کین فنیست  ** از عنایتهاش کار جهد نیست 
  • قسمت حقست مه را روی نغز  ** داده‌ی بختست گل را بوی نغز 
  • گفت سلطان بلک آنچ از نفس زاد  ** ریع تقصیرست و دخل اجتهاد 
  • ورنه آدم کی بگفتی با خدا  ** ربنا انا ظلمنا نفسنا 
  • خود بگفتی کین گناه از نفس بود  ** چون قضا این بود حزم ما چه سود  405
  • هم‌چو ابلیسی که گفت اغویتنی  ** تو شکستی جام و ما را می‌زنی 
  • بل قضا حقست و جهد بنده حق  ** هین مباش اعور چو ابلیس خلق 
  • در تردد مانده‌ایم اندر دو کار  ** این تردد کی بود بی‌اختیار