English    Türkçe    فارسی   

6
4017-4026

  • جز خیالی را که دید آن اتفاق  ** آنگهش بعدالعیان افتد فراق 
  • نه فراق قطع بهر مصلحت  ** که آمنست از هر فراق آن منقبت 
  • بهر استبقاء آن روحی جسد  ** آفتاب از برف یک‌دم درکشد 
  • بهر جان خویش جو زیشان صلاح  ** هین مدزد از حرف ایشان اصطلاح  4020
  • آن زلیخا از سپندان تا به عود  ** نام جمله چیز یوسف کرده بود 
  • نام او در نامها مکتوم کرد  ** محرمان را سر آن معلوم کرد 
  • چون بگفتی موم ز آتش نرم شد  ** این بدی کان یار با ما گرم شد 
  • ور بگفتی مه برآمد بنگرید  ** ور بگفتی سبز شد آن شاخ بید 
  • ور بگفتی برگها خوش می‌طپند  ** ور بگفتی خوش همی‌سوزد سپند  4025
  • ور بگفتی گل به بلبل راز گفت  ** ور بگفتی شه سر شهناز گفت