English    Türkçe    فارسی   

6
4082-4091

  • کرده تمساحی دهان خویش باز  ** گرد دندانهاش کرمان دراز 
  • از بقیه‌ی خور که در دندانش ماند  ** کرم‌ها رویید و بر دندان نشاند 
  • مرغکان بینند کرم و قوت را  ** مرج پندارند آن تابوت را 
  • چون دهان پر شد ز مرغ او ناگهان  ** در کشدشان و فرو بندد دهان  4085
  • این جهان پر ز نقل و پر ز نان  ** چون دهان باز آن تمساح دان 
  • بهر کرم و طعمه ای روزی‌تراش  ** از فن تمساح دهر آمن مباش 
  • روبه افتد پهن اندر زیر خاک  ** بر سر خاکش حبوب مکرناک 
  • تا بیاید زاغ غافل سوی آن  ** پای او گیرد به مکر آن مکردان 
  • صدهزاران مکر در حیوان چو هست  ** چون بود مکر بشر کو مهترست  4090
  • مصحفی در کف چو زین‌العابدین  ** خنجری پر قهر اندر آستین