English    Türkçe    فارسی   

6
4138-4147

  • عقل جزوی کرکس آمد ای مقل  ** پر او با جیفه‌خواری متصل 
  • عقل ابدالان چو پر جبرئیل  ** می‌پرد تا ظل سدره میل میل 
  • باز سلطانم گشم نیکوپیم  ** فارغ از مردارم و کرکس نیم  4140
  • ترک کرکس کن که من باشم کست  ** یک پر من بهتر از صد کرکست 
  • چند بر عمیا دوانی اسپ را  ** باید استا پیشه را و کسپ را 
  • خویشتن رسوا مکن در شهر چین  ** عاقلی جو خویش از وی در مچین 
  • آن چه گوید آن فلاطون زمان  ** هین هوا بگار و رو بر وفق آن 
  • جمله می‌گویند اندر چین به جد  ** بهر شاه خویشتن که لم یلد  4145
  • شاه ما خود هیچ فرزندی نزاد  ** بلک سوی خویش زن را ره نداد 
  • هر که از شاهان ازین نوعش بگفت  ** گردنش با تیغ بران کرد جفت