English    Türkçe    فارسی   

6
4164-4173

  • سرنگونم هی رها کن پای من  ** فهم کو در جمله‌ی اجزای من 
  • اشترم من تا توانم می‌کشم  ** چون فتادم زار با کشتن خوشم  4165
  • پر سر مقطوع اگر صد خندق است  ** پیش درد من مزاج مطلق است 
  • من نخواهم زد دگر از خوف و بیم  ** این چنین طبل هوا زیر گلیم 
  • من علم اکنون به صحرا می‌زنم  ** یا سراندازی و یا روی صنم 
  • حلق کو نبود سزای آن شراب  ** آن بریده به به شمشیر و ضراب 
  • دیده کو نبود ز وصلش در فره  ** آن چنان دیده سپید کور به  4170
  • گوش کان نبود سزای راز او  ** بر کنش که نبود آن بر سر نکو 
  • اندر آن دستی که نبود آن نصاب  ** آن شکسته به به ساطور قصاب 
  • آنچنان پایی که از رفتار او  ** جان نپیوندد به نرگس زار او