English    Türkçe    فارسی   

6
4206-4215

  • بود یک میراثی مال و عقار  ** جمله را خورد و بماند او عور و زار 
  • مال میراثی ندارد خود وفا  ** چون بناکام از گذشته شد جدا 
  • او نداند قدر هم کاسان بیافت  ** کو بکد و رنج و کسبش کم شتاف 
  • قدر جان زان می‌ندانی ای فلان  ** که بدادت حق به بخشش رایگان 
  • نقد رفت و کاله رفته و خانه‌ها  ** ماند چون چغدان در آن ویرانه‌ها  4210
  • گفت یا رب برگ دادی رفت برگ  ** یا بده برگی و یا بفرست مرگ 
  • چون تهی شد یاد حق آغاز کرد  ** یا رب و یا رب اجرنی ساز کرد 
  • چون پیمبر گفته مومن مزهرست  ** در زمان خالیی ناله گرست 
  • چون شود پر مطربش بنهد ز دست  ** پر مشو که آسیب دست او خوشست 
  • تی شو و خوش باش بین اصبعین  ** کز می لا این سرمستست این  4215