English    Türkçe    فارسی   

6
429-438

  • آن نظر در بخت چشم احوال کند  ** کلب را کهدانی و کاهل کند 
  • متهم کن نفس خود را ای فتی  ** متهم کم کن جزای عدل را  430
  • توبه کن مردانه سر آور به ره  ** که فمن یعمل بمثقال یره 
  • در فسون نفس کم شو غره‌ای  ** که آفتاب حق نپوشد ذره‌ای 
  • هست این ذرات جسمی ای مفید  ** پیش این خورشید جسمانی پدید 
  • هست ذرات خواطر و افتکار  ** پیش خورشید حقایق آشکار 
  • حکایت آن صیادی کی خویشتن در گیاه پیچیده بود و دسته‌ی گل و لاله را کله‌وار به سر فرو کشیده تا مرغان او را گیاه پندارند و آن مرغ زیرک بوی برد اندکی کی این آدمیست کی برین شکل گیاه ندیدم اما هم تمام بوی نبرد به افسون او مغرور شد زیرا در ادراک اول قاطعی نداشت در ادراک مکر دوم قاطعی داشت و هو الحرص و الطمع لا سیما عند فرط الحاجة و الفقر قال النبی صلی الله علیه و سلم کاد الفقر ان یکون کفرا 
  • رفت مرغی در میان مرغزار  ** بود آنجا دام از بهر شکار  435
  • دانه‌ی چندی نهاده بر زمین  ** وآن صیاد آنجا نشسته در کمین 
  • خویشتن پیچیده در برگ و گیاه  ** تا در افتد صید بیچاره ز راه 
  • مرغک آمد سوی او از ناشناخت  ** پس طوافی کرد و پیش مرد تاخت