English    Türkçe    فارسی   

6
4307-4316

  • لیک خادع گشته و مانع شد ز جست  ** ز آب شیرینی کزو صد سبزه رست 
  • هم‌چنین هر زر قلبی مانعست  ** از شناس زر خوش هرجا که هست 
  • پا و پرت را به تزویری برید  ** که مراد تو منم گیر ای مرید 
  • گفت دردت چینم او خود درد بود  ** مات بود ار چه به ظاهر برد بود  4310
  • رو ز درمان دروغین می‌گریز  ** تا شود دردت مصیب و مشک‌بیز 
  • گفت نه دزدی تو و نه فاسقی  ** مرد نیکی لیک گول و احمقی 
  • بر خیال و خواب چندین ره کنی  ** نیست عقلت را تسوی روشنی 
  • بارها من خواب دیدم مستمر  ** که به بغدادست گنجی مستتر 
  • در فلان سوی و فلان کویی دفین  ** بود آن خود نام کوی این حزین  4315
  • هست در خانه‌ی فلانی رو بجو  ** نام خانه و نام او گفت آن عدو