English    Türkçe    فارسی   

6
4310-4319

  • گفت دردت چینم او خود درد بود  ** مات بود ار چه به ظاهر برد بود  4310
  • رو ز درمان دروغین می‌گریز  ** تا شود دردت مصیب و مشک‌بیز 
  • گفت نه دزدی تو و نه فاسقی  ** مرد نیکی لیک گول و احمقی 
  • بر خیال و خواب چندین ره کنی  ** نیست عقلت را تسوی روشنی 
  • بارها من خواب دیدم مستمر  ** که به بغدادست گنجی مستتر 
  • در فلان سوی و فلان کویی دفین  ** بود آن خود نام کوی این حزین  4315
  • هست در خانه‌ی فلانی رو بجو  ** نام خانه و نام او گفت آن عدو 
  • دیده‌ام خود بارها این خواب من  ** که به بغدادست گنجی در وطن 
  • هیچ من از جا نرفتم زین خیال  ** تو به یک خوابی بیایی بی‌ملال 
  • خواب احمق لایق عقل ویست  ** هم‌چو او بی‌قیمتست و لاشیست