English    Türkçe    فارسی   

6
4456-4465

  • گفت اندر محکمه‌ست این غلغله  ** من نتوانم فهم کردن این گله 
  • گر به خلوت آیی ای سرو سهی  ** از ستم‌کاری شو شرحم دهی 
  • گفت خانه‌ی تو ز هر نیک و بدی  ** باشد از بهر گله آمد شدی 
  • خانه‌ی سر جمله پر سودا بود  ** صدر پر وسواس و پر غوغا بود 
  • باقی اعضا ز فکر آسوده‌اند  ** وآن صدور از صادران فرسوده‌اند  4460
  • در خزان و باد خوف حق گریز  ** آن شقایق‌های پارین را بریز 
  • این شقایق منع نو اشکوفه‌هاست  ** که درخت دل برای آن نماست 
  • خویش را در خواب کن زین افتکار  ** سر ز زیر خواب در یقظت بر آر 
  • هم‌چو آن اصحاب کهف ای خواجه زود  ** رو به ایقاظا که تحسبهم رقود 
  • گفت قاضی ای صنم معمول چیست  ** گفت خانه‌ی این کنیزک بس تهیست  4465