English    Türkçe    فارسی   

6
4461-4470

  • در خزان و باد خوف حق گریز  ** آن شقایق‌های پارین را بریز 
  • این شقایق منع نو اشکوفه‌هاست  ** که درخت دل برای آن نماست 
  • خویش را در خواب کن زین افتکار  ** سر ز زیر خواب در یقظت بر آر 
  • هم‌چو آن اصحاب کهف ای خواجه زود  ** رو به ایقاظا که تحسبهم رقود 
  • گفت قاضی ای صنم معمول چیست  ** گفت خانه‌ی این کنیزک بس تهیست  4465
  • خصم در ده رفت و حارس نیز نیست  ** بهر خلوت سخت نیکو مسکنیست 
  • امشب ار امکان بود آنجا بیا  ** کار شب بی سمعه است و بی‌ریا 
  • جمله جاسوسان ز خمر خواب مست  ** زنگی شب جمله را گردن زدست 
  • خواند بر قاضی فسون‌های عجب  ** آن شکرلب وانگهانی از چه لب 
  • چند با آدم بلیس افسانه کرد  ** چون حوا گفتش بخور آنگاه خورد  4470