English    Türkçe    فارسی   

6
4652-4661

  • زان زبون این دو سه گل دسته‌ایم  ** که در گلزار بر خود بسته‌ایم 
  • آن‌چنان مفتاح‌ها هر دم بنان  ** می‌فتد ای جان دریغا از بنان 
  • ور دمی هم فارغ آرندت ز نان ** گرد چادر گردی و عشق زنان
  • باز استسقات چون شد موج‌زن  ** ملک شهری بایدت پر نان و زن  4655
  • مار بودی اژدها گشتی مگر  ** یک سرت بود این زمانی هفت‌سر 
  • اژدهای هفت‌سر دوزخ بود  ** حرص تو دانه‌ست و دوزخ فخ بود 
  • دام را بدران بسوزان دانه را  ** باز کن درهای نو این خانه را 
  • چون تو عاشق نیستی ای نرگدا  ** هم‌چو کوهی بی‌خبر داری صدا 
  • کوه را گفتار کی باشد ز خود  ** عکس غیرست آن صدا ای معتمد  4660
  • گفت تو زان سان که عکس دیگریست  ** جمله احوالت به جز هم عکس نیست