English    Türkçe    فارسی   

6
4798-4807

  • گفت بر جمله دلم سوزد به درد  ** لیک ترسم امر را اهمال کرد 
  • تا بگویم کاشکی یزدان مرا  ** در عوض قربان کند بهر فتی 
  • گفت بر کی بیشتر رحم آمدت  ** از کی دل پر سوز و بریان‌تر شدت  4800
  • گفت روزی کشتیی بر موج تیز  ** من شکستم ز امر تا شد ریز ریز 
  • پس بگفتی قبض کن جان همه  ** جز زنی و غیر طفلی زان رمه 
  • هر دو بر یک تخته‌ای در ماندند  ** تخته را آن موج‌ها می‌راندند 
  • باز گفتی جان مادر قبض کن  ** طفل را بگذار تنها ز امر کن 
  • چون ز مادر بسکلیدم طفل را  ** خود تو می‌دانی چه تلخ آمد مرا  4805
  • بس بدیدم دود ماتم‌های زفت  ** تلخی آن طفل از فکرم نرفت 
  • گفت حق آن طفل را از فضل خویش  ** موج را گفتم فکن در بیشه‌ایش