English    Türkçe    فارسی   

6
4860-4869

  • فرض می‌آری به جا گر طایفی  ** بر سهیلی چون ادیم طایفی  4860
  • تا سهیلت وا خرد از شر پوست  ** تا شوی چون موزه‌ای هم‌پای دوست 
  • جمله قرآن شرح خبث نفس‌هاست  ** بنگر اندر مصحف آن چشمت کجاست 
  • ذکر نفس عادیان کالت بیافت  ** در قتال انبیا مو می‌شکافت 
  • قرن قرن از شوم نفس بی‌ادب  ** ناگهان اندر جهان می‌زد لهب 
  • رجوع کردن بدان قصه کی شاه‌زاده بدان طغیان زخم خورد از خاطر شاه پیش از استکمال فضایل دیگر از دنیا برفت 
  • قصه کوته کن که رای نفس کور  ** برد او را بعد سالی سوی گور  4865
  • شاه چون از محو شد سوی وجود  ** چشم مریخیش آن خون کرده بود 
  • چون به ترکش بنگرید آن بی‌نظیر  ** دید کم از ترکشش یک چوبه تیر 
  • گفت کو آن تیر و از حق باز جست  ** گفت که اندر حلق او کز تیر تست 
  • عفو کرد آن شاه دریادل ولی  ** آمده بد تیر اه بر مقتلی