English    Türkçe    فارسی   

6
500-509

  • گرگ اغلب آنگهی گیرا بود  ** کز رمه شیشک به خود تنها رود  500
  • آنک سنت یا جماعت ترک کرد  ** در چنین مسبع نه خون خویش خورد 
  • هست سنت ره جماعت چون رفیق  ** بی‌ره و بی‌یار افتی در مضیق 
  • همرهی نه کو بود خصم خرد  ** فرصتی جوید که جامه‌ی تو برد 
  • می‌رود با تو که یابد عقبه‌ای  ** که تواند کردت آنجا نهبه‌ای 
  • یا بود اشتردلی چون دید ترس  ** گوید او بهر رجوع از راه درس  505
  • یار را ترسان کند ز اشتردلی  ** این چنین همره عدو دان نه ولی 
  • راه جان‌بازیست و در هر غیشه‌ای  ** آفتی در دفع هر جان‌شیشه‌ای 
  • راه دین زان رو پر از شور و شرست  ** که نه راه هر مخنث گوهرست 
  • در ره این ترس امتحانهای نفوس  ** هم‌چو پرویزن به تمییز سبوس