English    Türkçe    فارسی   

6
565-574

  • مر عدم را خود چه استحقاق بود  ** که برو لطفت چنین درها گشود  565
  • خاک گرگین را کرم آسیب کرد  ** ده گهر از نور حس در جیب کرد 
  • پنج حس ظاهر و پنج نهان  ** که بشر شد نطفه‌ی مرده از آن 
  • توبه بی توفیقت ای نور بلند  ** چیست جز بر ریش توبه ریش‌خند 
  • سبلتان توبه یک یک بر کنی  ** توبه سایه‌ست و تو ماه روشنی 
  • ای ز تو ویران دکان و منزلم  ** چون ننالم چون بیفشاری دلم  570
  • چون گریزم زانک بی تو زنده نیست  ** بی خداوندیت بود بنده نیست 
  • جان من بستان تو ای جان را اصول  ** زانک بی‌تو گشته‌ام از جان ملول 
  • عاشقم من بر فن دیوانگی  ** سیرم از فرهنگی و فرزانگی 
  • چون بدرد شرم گویم راز فاش  ** چند ازین صبر و زحیر و ارتعاش