English    Türkçe    فارسی   

6
641-650

  • نیست این و نیست آن هین واگذار  ** آنک آن هستست آن را پیش آر 
  • نفی بگذار و همان هستی پرست  ** این در آموز ای پدر زان ترک مست 
  • استدعاء امیر ترک مخمور مطرب را بوقت صبوح و تفسیر این حدیث کی ان لله تعالی شرابا اعده لاولیائه اذا شربوا سکروا و اذا سکروا طابوا الی آخر الحدیث می در خم اسرار بدان می‌جوشد تا هر که مجردست از آن می نوشد قال الله تعالی ان الابرار یشربون این می که تو می‌خوری حرامست ما می نخوریم جز حلالی «جهد کن تا ز نیست هست شوی وز شراب خدای مست شوی» 
  • اعجمی ترکی سحر آگاه شد  ** وز خمار خمر مطرب‌خواه شد 
  • مطرب جان مونس مستان بود  ** نقل و قوت و قوت مست آن بود 
  • مطرب ایشان را سوی مستی کشید  ** باز مستی از دم مطرب چشید  645
  • آن شراب حق بدان مطرب برد  ** وین شراب تن ازین مطرب چرد 
  • هر دو گر یک نام دارد در سخن  ** لیک شتان این حسن تا آن حسن 
  • اشتباهی هست لفظی در بیان  ** لیک خود کو آسمان تا ریسمان 
  • اشتراک لفظ دایم ره‌زنست  ** اشتراک گبر و مؤمن در تنست 
  • جسمها چون کوزه‌های بسته‌سر  ** تا که در هر کوزه چه بود آن نگر  650