English    Türkçe    فارسی   

6
732-741

  • گرز بر خود زن منی در هم شکن  ** زانک پنبه‌ی گوش آمد چشم تن 
  • گرز بر خود می‌زنی خود ای دنی  ** عکس تست اندر فعالم این منی 
  • عکس خود در صورت من دیده‌ای  ** در قتال خویش بر جوشیده‌ای 
  • هم‌چو آن شیری که در چه شد فرو  ** عکس خود را خصم خود پنداشت او  735
  • نفی ضد هست باشد بی‌شکی  ** تا ز ضد ضد را بدانی اندکی 
  • این زمان جز نفی ضد اعلام نیست  ** اندرین نشات دمی بی‌دام نیست 
  • بی‌حجابت باید آن ای ذو لباب  ** مرگ را بگزین و بر دران حجاب 
  • نه چنان مرگی که در گوری روی  ** مرگ تبدیلی که در نوری روی 
  • مرد بالغ گشت آن بچگی بمرد  ** رومیی شد صبغت زنگی سترد  740
  • خاک زر شد هیات خاکی نماند  ** غم فرج شد خار غمناکی نماند