English    Türkçe    فارسی   

6
744-753

  • جانش را این دم به بالا مسکنیست  ** گر بمیرد روح او را نقل نیست 
  • زانک پیش از مرگ او کردست نقل  ** این بمردن فهم آید نه به عقل  745
  • نقل باشد نه چو نقل جان عام  ** هم‌چو نقلی از مقامی تا مقام 
  • هرکه خواهد که ببیند بر زمین  ** مرده‌ای را می‌رود ظاهر چنین 
  • مر ابوبکر تقی را گو ببین  ** شد ز صدیقی امیرالمحشرین 
  • اندرین نشات نگر صدیق را  ** تا به حشر افزون کنی تصدیق را 
  • پس محمد صد قیامت بود نقد  ** زانک حل شد در فنای حل و عقد  750
  • زاده‌ی ثانیست احمد در جهان  ** صد قیامت بود او اندر عیان 
  • زو قیامت را همی‌پرسیده‌اند  ** ای قیامت تا قیامت راه چند 
  • با زبان حال می‌گفتی بسی  ** که ز محشر حشر را پرسید کسی