English    Türkçe    فارسی   

6
797-806

  • روح سلطانی ز زندانی بجست  ** جامه چه درانیم و چون خاییم دست 
  • چونک ایشان خسرو دین بوده‌اند  ** وقت شادی شد چو بشکستند بند 
  • سوی شادروان دولت تاختند  ** کنده و زنجیر را انداختند 
  • روز ملکست و گش و شاهنشهی  ** گر تو یک ذره ازیشان آگهی  800
  • ور نه‌ای آگه برو بر خود گری  ** زانک در انکار نقل و حشری 
  • بر دل و دین خرابت نوحه کن  ** که نمی‌بیند جز این خاک کهن 
  • ور همی‌بیند چرا نبود دلیر  ** پشتدار و جانسپار و چشم‌سیر 
  • در رخت کو از می دین فرخی  ** گر بدیدی بحر کو کف سخی 
  • آنک جو دید آب را نکند دریغ  ** خاصه آن کو دید آن دریا و میغ  805
  • تمثیل مرد حریص نابیننده رزاقی حق را و خزاین و رحمت او را به موری کی در خرمنگاه بزرگ با دانه‌ی گندم می‌کوشد و می‌جوشد و می‌لرزد و به تعجیل می‌کشد و سعت آن خرمن را نمی‌بیند 
  • مور بر دانه بدان لرزان شود  ** که ز خرمنهای خوش اعمی بود