English    Türkçe    فارسی   

6
932-941

  • ابر را هم تازیانه‌ی آتشین  ** می‌زنندش کانچنان رو نه چنین 
  • بر فلان وادی ببار این سو مبار  ** گوشمالش می‌دهد که گوش دار 
  • عقل تو از آفتابی بیش نیست  ** اندر آن فکری که نهی آمد مه‌ایست 
  • کژ منه ای عقل تو هم گام خویش  ** تا نیاید آن خسوف رو به پیش  935
  • چون گنه کمتر بود نیم آفتاب  ** منکسف بینی و نیمی نورتاب 
  • که به قدر جرم می‌گیرم ترا  ** این بود تقریر در داد و جزا 
  • خواه نیک و خواه بد فاش و ستیر  ** بر همه اشیا سمیعیم و بصیر 
  • زین گذر کن ای پدر نوروز شد  ** خلق از خلاق خوش پدفوز شد 
  • باز آمد آب جان در جوی ما  ** باز آمد شاه ما در کوی ما  940
  • می‌خرامد بخت و دامن می‌کشد  ** نوبت توبه شکستن می‌زند