English    Türkçe    فارسی   

6
982-991

  • عاشق و معشوق مرده ز اضطراب  ** مانده ماهی رفته زان گرداب آب 
  • عشق ربانیست خورشید کمال  ** امر نور اوست خلقان چون ظلال 
  • مصطفی زین قصه چون خوش برشکفت  ** رغبت افزون گشت او را هم بگفت 
  • مستمع چون یافت هم‌چون مصطفی  ** هر سر مویش زبانی شد جدا  985
  • مصطفی گفتش که اکنون چاره چیست  ** گفت این بنده مر او را مشتریست 
  • هر بها که گوید او را می‌خرم  ** در زیان و حیف ظاهر ننگرم 
  • کو اسیر الله فی الارض آمدست  ** سخره‌ی خشم عدو الله شدست 
  • وصیت کردن مصطفی علیه‌السلام صدیق را رضی الله عنه کی چون بلال را مشتری می‌شوی هر آینه ایشان از ستیز بر خواهند در بها فزود و بهای او را خواهند فزودن مرا درین فضیلت شریک خود کن وکیل من باش و نیم بها از من بستان 
  • مصطفی گفتش کای اقبال‌جو  ** اندرین من می‌شوم انباز تو 
  • تو وکیلم باش نیمی بهر من  ** مشتری شو قبض کن از من ثمن  990
  • گفت صد خدمت کنم رفت آن زمان  ** سوی خانه‌ی آن جهود بی‌امان