English    Türkçe    فارسی   

1
1522-1571

  • آن دم نطقت که جزو جزوهاست ** فایده شد کل کل خالی چراست‌‌
  • تو که جزوی کار تو با فایده ست ** پس چرا در طعن کل آری تو دست‌‌
  • گفت را گر فایده نبود مگو ** ور بود هل اعتراض و شکر جو
  • شکر یزدان طوق هر گردن بود ** نه جدال و رو ترش کردن بود 1525
  • گر ترش رو بودن آمد شکر و بس ** پس چو سرکه شکر گویی نیست کس‌‌
  • سرکه را گر راه باید در جگر ** گو بشو سرکنگبین او از شکر
  • معنی اندر شعر جز با خبط نیست ** چون قلاسنگ است اندر ضبط نیست‌‌
  • در معنی آن که من أراد أن یجلس مع الله فلیجلس مع أهل التصوف‌‌
  • آن رسول از خود بشد زین یک دو جام ** نه رسالت یاد ماندش نه پیام‌‌
  • واله اندر قدرت الله شد ** آن رسول اینجا رسید و شاه شد 1530
  • سیل چون آمد به دریا بحر گشت ** دانه چون آمد به مزرع گشت کشت‌‌
  • چون تعلق یافت نان با بو البشر ** نان مرده زنده گشت و با خبر
  • موم و هیزم چون فدای نار شد ** ذات ظلمانی او انوار شد
  • سنگ سرمه چون که شد در دیده‌‌گان ** گشت بینایی شد آن جا دیدبان‌‌
  • ای خنک آن مرد کز خود رسته شد ** در وجود زنده‌‌ای پیوسته شد 1535
  • وای آن زنده که با مرده نشست ** مرده گشت و زندگی از وی بجست‌‌
  • چون تو در قرآن حق بگریختی ** با روان انبیا آمیختی‌‌
  • هست قرآن حالهای انبیا ** ماهیان بحر پاک کبریا
  • ور بخوانی و نه‌‌ای قرآن پذیر ** انبیا و اولیا را دیده گیر
  • ور پذیرایی چو بر خوانی قصص ** مرغ جانت تنگ آید در قفص‌‌ 1540
  • مرغ کاو اندر قفس زندانی است ** می‌‌نجوید رستن از نادانی است‌‌
  • روحهایی کز قفسها رسته‌‌اند ** انبیای رهبر شایسته‌‌اند
  • از برون آوازشان آید ز دین ** که ره رستن ترا این است این‌‌
  • ما به دین رستیم زین ننگین قفس ** جز که این ره نیست چاره‌‌ی این قفس‌‌
  • خویش را رنجور سازی زار زار ** تا ترا بیرون کنند از اشتهار 1545
  • که اشتهار خلق بند محکم است ** در ره این از بند آهن کی کم است‌‌
  • قصه‌‌ی بازرگان که طوطی محبوس او او را پیغام داد به طوطیان هندوستان هنگام رفتن به تجارت‌‌
  • بود بازرگانی او را طوطیی ** در قفس محبوس زیبا طوطیی‌‌
  • چون که بازرگان سفر را ساز کرد ** سوی هندستان شدن آغاز کرد
  • هر غلام و هر کنیزک را ز جود ** گفت بهر تو چه آرم گوی زود
  • هر یکی از وی مرادی خواست کرد ** جمله را وعده بداد آن نیک مرد 1550
  • گفت طوطی را چه خواهی ارمغان ** کارمت از خطه‌‌ی هندوستان‌‌
  • گفتش آن طوطی که آن جا طوطیان ** چون ببینی کن ز حال من بیان‌‌
  • کان فلان طوطی که مشتاق شماست ** از قضای آسمان در حبس ماست‌‌
  • بر شما کرد او سلام و داد خواست ** وز شما چاره و ره ارشاد خواست‌‌
  • گفت می‌‌شاید که من در اشتیاق ** جان دهم اینجا بمیرم در فراق‌‌ 1555
  • این روا باشد که من در بند سخت ** گه شما بر سبزه گاهی بر درخت‌‌
  • این چنین باشد وفای دوستان ** من در این حبس و شما در بوستان‌‌
  • یاد آرید ای مهان زین مرغ زار ** یک صبوحی در میان مرغزار
  • یاد یاران یار را میمون بود ** خاصه کان لیلی و این مجنون بود
  • ای حریفان بت موزون خود ** من قدحها می‌‌خورم پر خون خود 1560
  • یک قدح می نوش کن بر یاد من ** گر همی‌‌خواهی که بدهی داد من‌‌
  • یا به یاد این فتاده‌‌ی خاک بیز ** چون که خوردی جرعه ای بر خاک ریز
  • ای عجب آن عهد و آن سوگند کو ** وعده‌‌های آن لب چون قند کو
  • گر فراق بنده  از بد بندهگی است ** چون تو با بدبندگی پس فرق چیس
  • ای بدی که تو کنی در خشم و جنگ ** با طرب تر از سماع و بانگ چنگ‌‌ 1565
  • ای جفای تو ز دولت خوبتر ** و انتقام تو ز جان محبوبتر
  • نار تو این است نورت چون بود ** ماتم این تا خود که سورت چون بود
  • از حلاوتها که دارد جور تو ** وز لطافت کس نیابد غور تو
  • نالم و ترسم که او باور کند ** وز کرم آن جور را کمتر کند
  • عاشقم بر قهر و بر لطفش به جد ** بو العجب من عاشق این هر دو ضد 1570
  • و الله ار زین خار در بستان شوم ** همچو بلبل زین سبب نالان شوم‌‌