English    Türkçe    فارسی   

1
2001-2050

  • گفتشان و نفسشان و نقششان ** جمله جان مطلق آمد بی‌‌نشان‌‌
  • جان دشمن دارشان جسم است صرف ** چون زیاد از نرد او اسم است صرف‌‌
  • آن به خاک اندر شد و کل خاک شد ** وین نمک اندر شد و کل پاک شد
  • آن نمک کز وی محمد املح است ** ز آن حدیث با نمک او افصح است‌‌
  • این نمک باقی است از میراث او ** با تواند آن وارثان او بجو 2005
  • پیش تو شسته ترا خود پیش کو ** پیش هستت جان پیش اندیش کو
  • گر تو خود را پیش و پس داری گمان ** بسته‌‌ی جسمی و محرومی ز جان‌‌
  • زیر و بالا پیش و پس وصف تن است ** بی‌‌جهت آن ذات جان روشن است‌‌
  • بر گشا از نور پاک شه نظر ** تا نپنداری تو چون کوته نظر
  • که همینی در غم و شادی و بس ** ای عدم کو مر عدم را پیش و پس‌‌ 2010
  • روز باران است می‌‌رو تا به شب ** نی از این باران از آن باران رب‌‌
  • قصه‌‌ی سؤال کردن عایشه از مصطفی علیه السلام که امروز باران بارید چون تو سوی گورستان رفتی جامه‌‌های تو چون تر نیست‌‌
  • مصطفی روزی به گورستان برفت ** با جنازه‌‌ی مردی از یاران برفت‌‌
  • خاک را در گور او آگنده کرد ** زیر خاک آن دانه‌‌اش را زنده کرد
  • این درختانند همچون خاکیان ** دستها بر کرده‌‌اند از خاکدان‌‌
  • سوی خلقان صد اشارت می‌‌کنند ** و آن که گوش استش عبارت می‌‌کنند 2015
  • با زبان سبز و با دست دراز ** از ضمیر خاک می‌‌گویند راز
  • همچو بطان سر فرو برده به آب ** گشته طاوسان و بوده چون غراب‌‌
  • در زمستانشان اگر محبوس کرد ** آن غرابان را خدا طاوس کرد
  • در زمستانشان اگر چه داد مرگ ** زنده‌‌شان کرد از بهار و داد برگ‌‌
  • منکران گویند خود هست این قدیم ** این چرا بندیم بر رب کریم‌‌ 2020
  • کوری ایشان درون دوستان ** حق برویانید باغ و بوستان‌‌
  • هر گلی کاندر درون بویا بود ** آن گل از اسرار کل گویا بود
  • بوی ایشان رغم انف منکران ** گرد عالم می‌‌رود پرده دران‌‌
  • منکران همچون جعل ز آن بوی گل ** یا چو نازک مغز در بانگ دهل‌‌
  • خویشتن مشغول می‌‌سازند و غرق ** چشم می‌‌دزدند زین لمعان برق‌‌ 2025
  • چشم می‌‌دزدند و آن جا چشم نی ** چشم آن باشد که بیند مأمنی‌‌
  • چون ز گورستان پیمبر باز گشت ** سوی صدیقه شد و هم راز گشت‌‌
  • چشم صدیقه چو بر رویش فتاد ** پیش آمد دست بر وی می‌‌نهاد
  • بر عمامه و روی او و موی او ** بر گریبان و بر و بازوی او
  • گفت پیغمبر چه می‌‌جویی شتاب ** گفت باران آمد امروز از سحاب‌‌ 2030
  • جامه‌‌هایت می‌‌بجویم از طلب ** تر نمی‌‌بینم ز باران ای عجب‌‌
  • گفت چه بر سر فگندی از ازار ** گفت کردم آن ردای تو خمار
  • گفت بهر آن نمود ای پاک جیب ** چشم پاکت را خدا باران غیب‌‌
  • نیست آن باران از این ابر شما ** هست ابری دیگر و دیگر سما
  • تفسیر بیت حکیم: "آسمانهاست در ولایت جان کارفرمای آسمان جهان در ره روح پست و بالاهاست کوههای بلند و دریاهاست‌‌"
  • غیب را ابری و آبی دیگر است ** آسمان و آفتابی دیگر است‌‌ 2035
  • ناید آن الا که بر خاصان پدید ** باقیان فی لبس من خلق جدید
  • هست باران از پی پروردگی ** هست باران از پی پژمردگی‌‌
  • نفع باران بهاران بو العجب ** باغ را باران پاییزی چو تب‌‌
  • آن بهاری ناز پروردش کند ** وین خزانی ناخوش و زردش کند
  • همچنین سرما و باد و آفتاب ** بر تفاوت دان و سر رشته بیاب‌‌ 2040
  • همچنین در غیب انواع است این ** در زیان و سود و در ربح و غبین‌‌
  • این دم ابدال باشد ز آن بهار ** در دل و جان روید از وی سبزه‌‌زار
  • فعل باران بهاری با درخت ** آید از انفاسشان در نیک بخت‌‌
  • گر درخت خشک باشد در مکان ** عیب آن از باد جان افزا مدان‌‌
  • باد کار خویش کرد و بروزید ** آن که جانی داشت بر جانش گزید 2045
  • در معنی این حدیث که اغتنموا برد الربیع الی آخره‌‌
  • گفت پیغمبر ز سرمای بهار ** تن مپوشانید یاران زینهار
  • ز آن که با جان شما آن می‌‌کند ** کان بهاران با درختان می‌‌کند
  • لیک بگریزید از سرد خزان ** کان کند کاو کرد با باغ و رزان‌‌
  • راویان این را به ظاهر برده‌‌اند ** هم بر آن صورت قناعت کرده‌‌اند
  • بی‌‌خبر بودند از جان آن گروه ** کوه را دیده ندیده کان بکوه‌‌ 2050