English    Türkçe    فارسی   

1
2511-2560

  • ناقة الله آب خورد از جوی و میغ ** آب حق را داشتند از حق دریغ‌‌
  • ناقه‌‌ی صالح چو جسم صالحان ** شد کمینی در هلاک طالحان‌‌
  • تا بر آن امت ز حکم مرگ و درد ** ناقة الله و سقیاها چه کرد
  • شحنه‌‌ی قهر خدا ز یشان بجست ** خونبهای اشتری شهری درست‌‌
  • روح همچون صالح و تن ناقه است ** روح اندر وصل و تن در فاقه است‌‌ 2515
  • روح صالح قابل آفات نیست ** زخم بر ناقه بود بر ذات نیست‌‌
  • کس نیابد بر دل ایشان ظفر ** بر صدف آمد ضرر نی بر گهر
  • روح صالح قابل آزار نیست ** نور یزدان سغبه‌‌ی کفار نیست‌‌
  • حق از آن پیوست با جسمی نهان ** تاش آزارند و بینند امتحان‌‌
  • بی‌‌خبر کآزار این آزار اوست ** آب این خم متصل با آب جوست‌‌ 2520
  • ز آن تعلق کرد با جسمی اله ** تا که گردد جمله عالم را پناه‌‌
  • ناقه‌‌ی جسم ولی را بنده باش ** تا شوی با روح صالح خواجه‌‌تاش‌‌
  • گفت صالح چون که کردید این حسد ** بعد سه روز از خدا نقمت رسد
  • بعد سه روز دگر از جان ستان ** آفتی آید که دارد سه نشان‌‌
  • رنگ روی جمله تان گردد دگر ** رنگ رنگ مختلف اندر نظر 2525
  • روز اول رویتان چون زعفران ** در دوم رو سرخ همچون ارغوان‌‌
  • در سوم گردد همه روها سیاه ** بعد از آن اندر رسد قهر اله‌‌
  • گر نشان خواهید از من زین وعید ** کره‌‌ی ناقه به سوی که دوید
  • گر توانیدش گرفتن چاره هست ** ور نه خود مرغ امید از دام جست‌‌
  • کس نتانست اندر آن کره رسید ** رفت در کهسارها شد ناپدید 2530
  • گفت دیدید آن قضا مبرم شده ست ** صورت اومید را گردن زده ست‌‌
  • کره‌‌ی ناقه چه باشد خاطرش ** که بجا آرید ز احسان و برش‌‌
  • گر بجا آید دلش رستید از آن ** ور نه نومیدید و ساعد را گزان‌‌
  • چون شنیدند این وعید منکدر ** چشم بنهادند و آن را منتظر
  • روز اول روی خود دیدند زرد ** می‌‌زدند از ناامیدی آه سرد 2535
  • سرخ شد روی همه روز دوم ** نوبت اومید و توبه گشت گم‌‌
  • شد سیه روز سوم روی همه ** حکم صالح راست شد بی‌‌ملحمه‌‌
  • چون همه در ناامیدی سر زدند ** همچو مرغان در دو زانو آمدند
  • در نبی آورد جبریل امین ** شرح این زانو زدن را جاثمین‌‌
  • زانو آن دم زن که تعلیمت کنند ** وز چنین زانو زدن بیمت کنند 2540
  • منتظر گشتند زخم قهر را ** قهر آمد نیست کرد آن شهر را
  • صالح از خکوت بسوی شهر رفت ** شهر دید اندر میان دود و نفت
  • ناله از اجزای ایشان می‌‌شنید ** نوحه پیدا نوحه گویان ناپدید
  • ز استخوانهاشان شنید او ناله‌‌ها ** اشک ریز از جانشان چون ژاله‌‌ها
  • صالح آن بشنید و گریه ساز کرد ** نوحه بر نوحه گران آغاز کرد 2545
  • گفت ای قومی به باطل زیسته ** وز شما من پیش حق بگریسته‌‌
  • حق بگفته صبر کن بر جورشان ** پندشان ده بس نماند از دورشان‌‌
  • من بگفته پند شد بند از جفا ** شیر پند از مهر جوشد وز صفا
  • بس که کردید از جفا بر جای من ** شیر پند افسرد در رگهای من‌‌
  • حق مرا گفته ترا لطفی دهم ** بر سر آن زخمها مرهم نهم‌‌ 2550
  • صاف کرده حق دلم را چون سما ** روفته از خاطرم جور شما
  • در نصیحت من شده بار دگر ** گفته امثال و سخنها چون شکر
  • شیر تازه از شکر انگیخته ** شیر و شهدی با سخن آمیخته‌‌
  • در شما چون زهر گشته آن سخن ** ز آن که زهرستان بدید از بیخ و بن‌‌
  • چون شوم غمگین که غم شد سر نگون ** غم شما بودید ای قوم حرون‌‌ 2555
  • هیچ کس بر مرگ غم نوحه کند ** ریش سر چون شد کسی مو بر کند
  • رو به خود کرد و بگفت ای نوحه‌‌گر ** نوحه‌‌ات را می‌‌نیرزد آن نفر
  • کژ مخوان ای راست خواننده‌‌ی مبین ** کیف آسی قل لقوم ظالمین‌‌
  • باز اندر چشم و دل او گریه یافت ** رحمتی بی‌‌علتی در وی بتافت‌‌
  • قطره می‌‌بارید و حیران گشته بود ** قطره‌‌ی بی‌‌علت از دریای جود 2560