English    Türkçe    فارسی   

1
347-396

  • آن گهم از خود بران تا شهر دور ** تا در اندازم در ایشان شر و شور
  • تلبیس وزیر با نصارا
  • پس بگویم من به سر نصرانی‌‌ام ** ای خدای راز دان می‌‌دانی‌‌ام‌‌
  • شاه واقف گشت از ایمان من ** وز تعصب کرد قصد جان من‌‌
  • خواستم تا دین ز شه پنهان کنم ** آن که دین اوست ظاهر آن کنم‌‌ 350
  • شاه بویی برد از اسرار من ** متهم شد پیش شه گفتار من‌‌
  • گفت گفت تو چو در نان سوزن است ** از دل من تا دل تو روزن است‌‌
  • من از آن روزن بدیدم حال تو ** حال تو دیدم ننوشم قال تو
  • گر نبودی جان عیسی چاره‌‌ام ** او جهودانه بکردی پاره‌‌ام‌‌
  • بهر عیسی جان سپارم سر دهم ** صد هزاران منتش بر خود نهم‌‌ 355
  • جان دریغم نیست از عیسی و لیک ** واقفم بر علم دینش نیک نیک‌‌
  • حیف می‌‌آمد مرا کان دین پاک ** در میان جاهلان گردد هلاک‌‌
  • شکر ایزد را و عیسی را که ما ** گشته‌‌ایم آن کیش حق را رهنما
  • از جهود و از جهودی رسته‌‌ام ** تا به زناری میان را بسته‌‌ام‌‌
  • دور دور عیسی است ای مردمان ** بشنوید اسرار کیش او به جان‌‌ 360
  • کرد با وی شاه آن کاری که گفت ** خلق حیران مانده ز ان مکر نهفت‌‌
  • راند او را جانب نصرانیان ** کرد در دعوت شروع او بعد از آن‌‌
  • قبول کردن نصارا مکر وزیر را
  • صد هزاران مرد ترسا سوی او ** اندک اندک جمع شد در کوی او
  • او بیان می‌‌کرد با ایشان به راز ** سر انگلیون و زنار و نماز
  • او به ظاهر واعظ احکام بود ** لیک در باطن صفیر و دام بود 365
  • بهر این بعضی صحابه از رسول ** ملتمس بودند مکر نفس غول‌‌
  • کاو چه آمیزد ز اغراض نهان ** در عبادتها و در اخلاص جان‌‌
  • فضل طاعت را نجستندی از او ** عیب ظاهر را بجستندی که کو
  • مو به مو و ذره ذره مکر نفس ** می‌‌شناسیدند چون گل از کرفس‌‌
  • موشکافان صحابه هم در آن ** وعظ ایشان خیره گشتندی به جان‌‌ 370
  • متابعت نصارا وزیر را
  • دل بدو دادند ترسایان تمام ** خود چه باشد قوت تقلید عام‌‌
  • در درون سینه مهرش کاشتند ** نایب عیساش می‌‌پنداشتند
  • او به سر دجال یک چشم لعین ** ای خدا فریادرس نعم المعین‌‌
  • صد هزاران دام و دانه ست ای خدا ** ما چو مرغان حریص بی‌‌نوا
  • دم‌‌به‌‌دم ما بسته‌‌ی دام نویم ** هر یکی گر باز و سیمرغی شویم‌‌ 375
  • می‌‌رهانی هر دمی ما را و باز ** سوی دامی می‌‌رویم ای بی‌‌نیاز
  • ما در این انبار گندم می‌‌کنیم ** گندم جمع آمده گم می‌‌کنیم‌‌
  • می‌‌نیندیشیم آخر ما به هوش ** کین خلل در گندم است از مکر موش‌‌
  • موش تا انبار ما حفره زده ست ** وز فنش انبار ما ویران شده ست‌‌
  • اول ای جان دفع شر موش کن ** وانگهان در جمع گندم جوش کن‌‌ 380
  • بشنو از اخبار آن صدر الصدور ** لا صلاة تم الا بالحضور
  • گر نه موشی دزد در انبار ماست ** گندم اعمال چل ساله کجاست‌‌
  • ریزه ریزه صدق هر روزه چرا ** جمع می‌‌ناید در این انبار ما
  • بس ستاره‌‌ی آتش از آهن جهید ** و ان دل سوزیده پذرفت و کشید
  • لیک در ظلمت یکی دزدی نهان ** می‌‌نهد انگشت بر استارگان‌‌ 385
  • می‌‌کشد استارگان را یک به یک ** تا که نفروزد چراغی از فلک‌‌
  • گر هزاران دام باشد در قدم ** چون تو با مایی نباشد هیچ غم‌‌
  • هر شبی از دام تن ارواح را ** می‌‌رهانی می‌‌کنی الواح را
  • می‌‌رهند ارواح هر شب زین قفس ** فارغان، نه حاکم و محکوم کس‌‌
  • شب ز زندان بی‌‌خبر زندانیان ** شب ز دولت بی‌‌خبر سلطانیان‌‌ 390
  • نه غم و اندیشه‌‌ی سود و زیان ** نه خیال این فلان و آن فلان‌‌
  • حال عارف این بود بی‌‌خواب هم ** گفت ایزد هم رقود زین مرم‌‌
  • خفته از احوال دنیا روز و شب ** چون قلم در پنجه‌‌ی تقلیب رب‌‌
  • آن که او پنجه نبیند در رقم ** فعل پندارد به جنبش از قلم‌‌
  • شمه‌‌ای زین حال عارف وانمود ** خلق را هم خواب حسی در ربود 395
  • رفته در صحرای بی‌‌چون جانشان ** روحشان آسوده و ابدانشان‌‌