English    Türkçe    فارسی   

1
770-819

  • کان که این بت را سجود آرد برست ** ور نیارد در دل آتش نشست‌‌ 770
  • چون سزای این بت نفس او نداد ** از بت نفسش بتی دیگر بزاد
  • مادر بتها بت نفس شماست ** ز آن که آن بت مار و این بت اژدهاست‌‌
  • آهن و سنگ است نفس و بت شرار ** آن شرار از آب می‌‌گیرد قرار
  • سنگ و آهن ز آب کی ساکن‌‌شود ** آدمی با این دو کی ایمن شود
  • بت سیاه‌‌آبه‌‌ست در کوزه نهان ** نفس مر آب سیه را چشمه دان‌‌ 775
  • آن بت منحوت چون سیل سیاه ** نفس بتگر چشمه‌‌ای بر آب راه‌‌
  • صد سبو را بشکند یک پاره سنگ ** و آب چشمه می‌‌زهاند بی‌‌درنگ‌‌
  • بت شکستن سهل باشد نیک سهل ** سهل دیدن نفس را جهل است جهل‌‌
  • صورت نفس ار بجویی ای پسر ** قصه‌‌ی دوزخ بخوان با هفت در
  • هر نفس مکری و در هر مکر ز آن ** غرقه صد فرعون با فرعونیان‌‌ 780
  • در خدای موسی و موسی گریز ** آب ایمان را ز فرعونی مریز
  • دست را اندر احد و احمد بزن ** ای برادر واره از بو جهل تن‌‌
  • به سخن آمدن طفل در میان آتش و تحریض کردن خلق را در افتادن به آتش‌‌
  • یک زنی با طفل آورد آن جهود ** پیش آن بت و آتش اندر شعله بود
  • طفل از او بستد در آتش در فکند ** زن بترسید و دل از ایمان بکند
  • خواست تا او سجده آرد پیش بت ** بانگ زد آن طفل إنی لم أمت‌‌ 785
  • اندر آ ای مادر اینجا من خوشم ** گر چه در صورت میان آتشم‌‌
  • چشم بند است آتش از بهر حجاب ** رحمت است این سر بر آورده ز جیب‌‌
  • اندر آ مادر ببین برهان حق ** تا ببینی عشرت خاصان حق‌‌
  • اندر آ و آب بین آتش مثال ** از جهانی کاتش است آبش مثال‌‌
  • اندر آ اسرار ابراهیم بین ** کاو در آتش یافت سرو و یاسمین‌‌ 790
  • مرگ می‌‌دیدم گه زادن ز تو ** سخت خوفم بود افتادن ز تو
  • چون بزادم رستم از زندان تنگ ** در جهان خوش هوای خوب رنگ‌‌
  • من جهان را چون رحم دیدم کنون ** چون در این آتش بدیدم این سکون‌‌
  • اندر این آتش بدیدم عالمی ** ذره ذره اندر او عیسی دمی‌‌
  • نک جهان نیست شکل هست ذات ** و آن جهان هست شکل بی‌‌ثبات‌‌ 795
  • اندر آ مادر به حق مادری ** بین که این آذر ندارد آذری‌‌
  • اندر آ مادر که اقبال آمده ست ** اندر آ مادر مده دولت ز دست‌‌
  • قدرت آن سگ بدیدی اندر آ ** تا ببینی قدرت و لطف خدا
  • من ز رحمت می‌‌کشانم پای تو ** کز طرب خود نیستم پروای تو
  • اندر آ و دیگران را هم بخوان ** کاندر آتش شاه بنهاده ست خوان‌‌ 800
  • اندر آیید ای مسلمانان همه ** غیر عذب دین عذاب است آن همه‌‌
  • اندر آیید ای همه پروانه‌‌وار ** اندر این بهره که دارد صد بهار
  • بانگ می‌‌زد در میان آن گروه ** پر همی‌‌شد جان خلقان از شکوه‌‌
  • خلق خود را بعد از آن بی‌‌خویشتن ** می‌‌فگندند اندر آتش مرد و زن‌‌
  • بی‌‌موکل بی‌‌کشش از عشق دوست ** ز آن که شیرین کردن هر تلخ از اوست‌‌ 805
  • تا چنان شد کان عوانان خلق را ** منع می‌‌کردند کاتش در میا
  • آن یهودی شد سیه رو و خجل ** شد پشیمان زین سبب بیمار دل‌‌
  • کاندر ایمان خلق عاشق‌‌تر شدند ** در فنای جسم صادق‌‌تر شدند
  • مکر شیطان هم در او پیچید شکر ** دیو هم خود را سیه رو دید شکر
  • آن چه می‌‌مالید در روی کسان ** جمع شد در چهره‌‌ی آن ناکس آن‌‌ 810
  • آن که می‌‌درید جامه‌‌ی خلق چست ** شد دریده آن او ایشان درست‌‌
  • کج ماندن دهان آن مرد که نام محمد را علیه السلام به تسخر خواند
  • آن دهان کژ کرد و از تسخر بخواند ** مر محمد را دهانش کژ بماند
  • باز آمد کای محمد عفو کن ** ای ترا الطاف و علم من لدن‌‌
  • من ترا افسوس می‌‌کردم ز جهل ** من بدم افسوس را منسوب و اهل‌‌
  • چون خدا خواهد که پرده‌‌ی کس درد ** میلش اندر طعنه‌‌ی پاکان برد 815
  • چون خدا خواهد که پوشد عیب کس ** کم زند در عیب معیوبان نفس‌‌
  • چون خدا خواهد که‌‌مان یاری کند ** میل ما را جانب زاری کند
  • ای خنک چشمی که آن گریان اوست ** وی همایون دل که آن بریان اوست‌‌
  • آخر هر گریه آخر خنده‌‌ای است ** مرد آخر بین مبارک بنده‌‌ای است‌‌