English    Türkçe    فارسی   

2
1870-1919

  • آن سزد از تو أیا کحل عزیز ** که بیابد از تو هر ناچیز چیز 1870
  • ز آتش این ظالمانت دل کباب ** از تو جمله اهد قومی بد خطاب‏
  • کان عودی در تو گر آتش زنند ** این جهان از عطر و ریحان آگنند
  • تو نه آن عودی کز آتش کم شود ** تو نه آن روحی که اسیر غم شود
  • عود سوزد کان عود از سوز دور ** باد کی حمله برد بر اصل نور
  • ای ز تو مر آسمانها را صفا ** ای جفای تو نکوتر از وفا 1875
  • ز انکه از عاقل جفایی گر رود ** از وفای جاهلان آن به بود
  • گفت پیغمبر عداوت از خرد ** بهتر از مهری که از جاهل رسد
  • رنجانیدن امیری خفته‏ای را که مار در دهانش رفته بود
  • عاقلی بر اسب می‏آمد سوار ** در دهان خفته‏ای می‏رفت مار
  • آن سوار آن را بدید و می‏شتافت ** تا رماند مار را فرصت نیافت‏
  • چون که از عقلش فراوان بد مدد ** چند دبوسی قوی بر خفته زد 1880
  • برد او را زخم آن دبوس سخت ** زو گریزان تا به زیر یک درخت‏
  • سیب پوسیده بسی بد ریخته ** گفت از این خور ای به درد آویخته‏
  • سیب چندان مر و را در خورد داد ** کز دهانش باز بیرون می‏فتاد
  • بانگ می‏زد کای امیر آخر چرا ** قصد من کردی تو نادیده جفا
  • گر ترا ز اصل است با جانم ستیز ** تیغ زن یک بارگی خونم بریز 1885
  • شوم ساعت که شدم بر تو پدید ** ای خنک آن را که روی تو ندید
  • بی‏جنایت بی‏گنه بی‏بیش و کم ** ملحدان جایز ندارند این ستم‏
  • می‏جهد خون از دهانم با سخن ** ای خدا آخر مکافاتش تو کن‏
  • هر زمان می‏گفت او نفرین نو ** اوش می‏زد کاندر این صحرا بدو
  • زخم دبوس و سوار همچو باد ** می‏دوید و باز در رو می‏فتاد 1890
  • ممتلی و خوابناک و سست بد ** پا و رویش صد هزاران زخم شد
  • تا شبانگه می‏کشید و می‏گشاد ** تا ز صفرا قی شدن بر وی فتاد
  • زو بر آمد خورده‏ها زشت و نکو ** مار با آن خورده بیرون جست از او
  • چون بدید از خود برون آن مار را ** سجده آورد آن نکو کردار را
  • سهم آن مار سیاه زشت زفت ** چون بدید آن دردها از وی برفت‏ 1895
  • گفت خود تو جبرییل رحمتی ** یا خدایی که ولی نعمتی‏
  • ای مبارک ساعتی که دیدی‏ام ** مرده بودم جان نو بخشیدی‏ام‏
  • تو مرا جویان مثال مادران ** من گریزان از تو مانند خران‏
  • خر گریزد از خداوند از خری ** صاحبش در پی ز نیکو گوهری‏
  • نه از پی سود و زیان می‏جویدش ** لیک تا در گرگش ندرد یا ددش‏ 1900
  • ای خنک آن را که بیند روی تو ** یا در افتد ناگهان در کوی تو
  • ای روان پاک بستوده ترا ** چند گفتم ژاژ و بی‏هوده ترا
  • ای خداوند و شهنشاه و امیر ** من نگفتم جهل من گفت آن مگیر
  • شمه‏ای زین حال اگر دانستمی ** گفتن بی‏هوده کی تانستمی‏
  • بس ثنایت گفتمی ای خوش خصال ** گر مرا یک رمز می‏گفتی ز حال‏ 1905
  • لیک خامش کرده می‏آشوفتی ** خامشانه بر سرم می‏کوفتی‏
  • شد سرم کالیوه عقل از سر بجست ** خاصه این سر را که مغزش کمتر است‏
  • عفو کن ای خوب روی خوب کار ** آن چه گفتم از جنون اندر گذار
  • گفت اگر من گفتمی رمزی از آن ** زهره‏ی تو آب گشتی آن زمان‏
  • گر ترا من گفتمی اوصاف مار ** ترس از جانت بر آوردی دمار 1910
  • مصطفی فرمود اگر گویم به راست ** شرح آن دشمن که در جان شماست‏
  • زهره‏های پر دلان هم بر درد ** نه رود ره نه غم کاری خورد
  • نه دلش را تاب ماند در نیاز ** نه تنش را قوت روزه و نماز
  • همچو موشی پیش گربه لا شود ** همچو بره پیش گرگ از جا رود
  • اندر او نه حیله ماند نه روش ** پس کنم ناگفته تان من پرورش‏ 1915
  • همچو بو بکر ربابی تن زنم ** دست چون داود در آهن زنم‏
  • تا محال از دست من حالی شود ** مرغ پر برکنده را بالی شود
  • چون ید الله فوق أیدیهم بود ** دست ما را دست خود فرمود احد
  • پس مرا دست دراز آمد یقین ** بر گذشته ز آسمان هفتمین‏