English    Türkçe    فارسی   

2
2041-2090

  • ز آسمان چل سال کاسه و خوان رسید ** وز دعایم جویی از سنگی دوید
  • این و صد چندین و چندین گرم و سرد ** از تو ای سرد آن توهم کم نکرد
  • بانگ زد گوساله‏ای از جادویی ** سجده کردی که خدای من تویی‏
  • آن توهمهات را سیلاب برد ** زیرکی باردت را خواب برد
  • چون نبودی بد گمان در حق او ** چون نهادی سر چنان ای زشت رو 2045
  • چون خیالت نامد از تزویر او ** وز فساد سحر احمق‏گیر او
  • سامریی خود که باشد ای سگان ** که خدایی بر تراشد در جهان‏
  • چون در این تزویر او یکدل شدی ** وز همه اشکالها عاطل شدی‏
  • گاو می‏شاید خدایی را به لاف ** در رسولی‏ام تو چون کردی خلاف‏
  • پیش گاوی سجده کردی از خری ** گشت عقلت صید سحر سامری‏ 2050
  • چشم دزدیدی ز نور ذو الجلال ** اینت جهل وافر و عین ضلال‏
  • شه بر آن عقل و گزینش که تراست ** چون تو کان جهل را کشتن سزاست‏
  • گاو زرین بانگ کرد آخر چه گفت ** کاحمقان را این همه رغبت شگفت‏
  • ز آن عجبتر دیده‏اید از من بسی ** لیک حق را کی پذیرد هر خسی‏
  • باطلان را چه رباید باطلی ** عاطلان را چه خوش آید عاطلی‏ 2055
  • ز انکه هر جنسی رباید جنس خود ** گاو سوی شیر نر کی رو نهد
  • گرگ بر یوسف کجا عشق آورد ** جز مگر از مکر تا او را خورد
  • چون ز گرگی وارهد محرم شود ** چون سگ کهف از بنی آدم شود
  • چون ابو بکر از محمد برد بو ** گفت هذا لیس وجه کاذب‏
  • چون نبد بو جهل از اصحاب درد ** دید صد شق قمر باور نکرد 2060
  • دردمندی کش ز بام افتاد طشت ** زو نهان کردیم حق پنهان نگشت‏
  • و انکه او جاهل بد از دردش بعید ** چند بنمودند و او آن را ندید
  • آینه‏ی دل صاف باید تا در او ** واشناسی صورت زشت از نکو
  • ترک گفتن آن مرد ناصح بعد از مبالغه‏ی پند مغرور خرس را
  • آن مسلمان ترک ابله کرد و تفت ** زیر لب لاحول‏گویان باز رفت‏
  • گفت چون از جد و پندم وز جدال ** در دل او بیش می‏زاید خیال‏ 2065
  • پس ره پند و نصیحت بسته شد ** امر أعرض عنهم پیوسته شد
  • چون دوایت می‏فزاید درد پس ** قصه با طالب بگو بر خوان عبس‏
  • چون که اعمی طالب حق آمده ست ** بهر فقر او را نشاید سینه خست‏
  • تو حریصی بر رشاد مهتران ** تا بیاموزند عام از سروران‏
  • احمدا دیدی که قومی از ملوک ** مستمع گشتند گشتی خوش که بوک‏ 2070
  • این رئیسان یار دین گردند خوش ** بر عرب اینها سرند و بر حبش‏
  • بگذرد این صیت از بصره و تبوک ** ز انکه الناس علی دین الملوک‏
  • زین سبب تو از ضریر مهتدی ** رو بگردانیدی و تنگ آمدی‏
  • که در این فرصت کم افتد این مناخ ** تو ز یارانی و وقت تو فراخ‏
  • مزدحم می‏گردیم در وقت تنگ ** این نصیحت می‏کنم نه از خشم و جنگ‏ 2075
  • احمدا نزد خدا این یک ضریر ** بهتر از صد قیصر است و صد وزیر
  • یاد الناس معادن هین بیار ** معدنی باشد فزون از صد هزار
  • معدن لعل و عقیق مکتنس ** بهتر است از صد هزاران کان مس‏
  • احمدا اینجا ندارد مال سود ** سینه باید پر ز عشق و درد و دود
  • اعمی روشن دل آمد در مبند ** پند او را ده که حق اوست پند 2080
  • گر دو سه ابله ترا منکر شدند ** تلخ کی گردی چو هستی کان قند
  • گر دو سه ابله ترا تهمت نهند ** حق برای تو گواهی می‏دهد
  • گفت از اقرار عالم فارغم ** آن که حق باشد گواه او را چه غم‏
  • گر خفاشی را ز خورشیدی خوری است ** آن دلیل آمد که آن خورشید نیست‏
  • نفرت خفاشکان باشد دلیل ** که منم خورشید تابان جلیل‏ 2085
  • گر گلابی را جعل راغب شود ** آن دلیل ناگلابی می‏کند
  • گر شود قلبی خریدار محک ** در محکی‏اش در آید نقص و شک‏
  • دزد شب خواهد نه روز این را بدان ** شب نی‏ام روزم که تابم در جهان‏
  • فارقم فاروقم و غلبیروار ** تا که کاه از من نمی‏یابد گذار
  • آرد را پیدا کنم من از سبوس ** تا نمایم کاین نقوش است آن نفوس‏ 2090