English    Türkçe    فارسی   

2
2079-2128

  • احمدا اینجا ندارد مال سود ** سینه باید پر ز عشق و درد و دود
  • اعمی روشن دل آمد در مبند ** پند او را ده که حق اوست پند 2080
  • گر دو سه ابله ترا منکر شدند ** تلخ کی گردی چو هستی کان قند
  • گر دو سه ابله ترا تهمت نهند ** حق برای تو گواهی می‏دهد
  • گفت از اقرار عالم فارغم ** آن که حق باشد گواه او را چه غم‏
  • گر خفاشی را ز خورشیدی خوری است ** آن دلیل آمد که آن خورشید نیست‏
  • نفرت خفاشکان باشد دلیل ** که منم خورشید تابان جلیل‏ 2085
  • گر گلابی را جعل راغب شود ** آن دلیل ناگلابی می‏کند
  • گر شود قلبی خریدار محک ** در محکی‏اش در آید نقص و شک‏
  • دزد شب خواهد نه روز این را بدان ** شب نی‏ام روزم که تابم در جهان‏
  • فارقم فاروقم و غلبیروار ** تا که کاه از من نمی‏یابد گذار
  • آرد را پیدا کنم من از سبوس ** تا نمایم کاین نقوش است آن نفوس‏ 2090
  • من چو میزان خدایم در جهان ** وانمایم هر سبک را از گران‏
  • گاو را داند خدا گوساله‏ای ** خر خریداری و در خور کاله‏ای‏
  • من نه گاوم تا که گوساله‏م خرد ** من نه خارم کاشتری از من چرد
  • او گمان دارد که با من جور کرد ** بلکه از آیینه‏ی من روفت گرد
  • تملق کردن دیوانه جالینوس را و ترسیدن جالینوس‏
  • گفت جالینوس با اصحاب خود ** مر مرا تا آن فلان دارو دهد 2095
  • پس بدو گفت آن یکی ای ذو فنون ** این دوا خواهند از بهر جنون‏
  • دور از عقل تو این دیگر مگو ** گفت در من کرد یک دیوانه رو
  • ساعتی در روی من خوش بنگرید ** چشمکم زد آستین من درید
  • گر نه جنسیت بدی در من از او ** کی رخ آوردی به من آن زشت رو
  • گر ندیدی جنس خود کی آمدی ** کی به غیر جنس خود را بر زدی‏ 2100
  • چون دو کس بر هم زند بی‏هیچ شک ** در میانشان هست قدر مشترک‏
  • کی پرد مرغی مگر با جنس خود ** صحبت ناجنس گور است و لحد
  • سبب پریدن و چریدن مرغی با مرغی که جنس او نبود
  • آن حکیمی گفت دیدم هم تکی ** در بیابان زاغ را با لکلکی‏
  • در عجب ماندم بجستم حالشان ** تا چه قدر مشترک یابم نشان‏
  • چون شدم نزدیک، من حیران و دنگ ** خود بدیدم هر دوان بودند لنگ‏ 2105
  • خاصه شهبازی که او عرشی بود ** با یکی جغدی که او فرشی بود
  • آن یکی خورشید علیین بود ** وین دگر خفاش کز سجین بود
  • آن یکی نوری ز هر عیبی بری ** وین یکی کوری گدای هر دری‏
  • آن یکی ماهی که بر پروین زند ** وین یکی کرمی که در سرگین زید
  • آن یکی یوسف رخی عیسی نفس ** وین یکی گرگی و یا خر با جرس‏ 2110
  • آن یکی پران شده در لا مکان ** وین یکی در کاهدان همچون سگان‏
  • با زبان معنوی گل با جعل ** این همی‏گوید که ای گنده بغل‏
  • گر گریزانی ز گلشن بی‏گمان ** هست آن نفرت کمال گلستان‏
  • غیرت من بر سر تو دور باش ** می‏زند کای خس از اینجا دور باش‏
  • ور بیامیزی تو با من ای دنی ** این گمان آید که از کان منی‏ 2115
  • بلبلان را جای می‏زیبد چمن ** مر جعل را در چمین خوشتر وطن‏
  • حق مرا چون از پلیدی پاک داشت ** چون سزد بر من پلیدی را گماشت‏
  • یک رگم ز ایشان بد و آن را برید ** در من آن بد رگ کجا خواهد رسید
  • یک نشان آدم آن بود از ازل ** که ملایک سر نهندش از محل‏
  • یک نشان دیگر آن که آن بلیس ** ننهدش سر که منم شاه و رئیس‏ 2120
  • پس اگر ابلیس هم ساجد شدی ** او نبودی آدم او غیری بدی‏
  • هم سجود هر ملک میزان اوست ** هم جحود آن عدو برهان اوست‏
  • هم گواه اوست اقرار ملک ** هم گواه اوست کفران سگک‏
  • تتمه اعتماد آن مغرور بر تملق خرس‏
  • شخص خفت و خرس می‏راندش مگس ** وز ستیز آمد مگس زو باز پس‏
  • چند بارش راند از روی جوان ** آن مگس زو باز می‏آمد دوان‏ 2125
  • خشمگین شد با مگس خرس و برفت ** بر گرفت از کوه سنگی سخت زفت‏
  • سنگ آورد و مگس را دید باز ** بر رخ خفته گرفته جای ساز
  • بر گرفت آن آسیا سنگ و بزد ** بر مگس تا آن مگس واپس خزد