English    Türkçe    فارسی   

2
2435-2484

  • ور نجوید پر بماند زیر خاک ** ناامید از رفتن راه سماک‏ 2435
  • علم گفتاری که آن بی‏جان بود ** عاشق روی خریداران بود
  • گر چه باشد وقت بحث علم زفت ** چون خریدارش نباشد مرد و رفت‏
  • مشتری من خدای است او مرا ** می‏کشد بالا که الله اشتری‏
  • خونبهای من جمال ذو الجلال ** خونبهای خود خورم کسب حلال‏
  • این خریداران مفلس را بهل ** چه خریداری کند یک مشت گل‏ 2440
  • گل مخور گل را مخر گل را مجو ** ز انکه گل خوار است دایم زرد رو
  • دل بخور تا دایما باشی جوان ** از تجلی چهره‏ات چون ارغوان‏
  • یا رب این بخشش نه حد کار ماست ** لطف تو لطف خفی را خود سزاست‏
  • دست گیر از دست ما ما را بخر ** پرده را بردار و پرده‏ی ما مدر
  • باز خر ما را از این نفس پلید ** کاردش تا استخوان ما رسید 2445
  • از چو ما بی‏چارگان این بند سخت ** کی گشاید ای شه بی‏تاج و تخت‏
  • این چنین قفل گران را ای ودود ** کی تواند جز که فضل تو گشود
  • ما ز خود سوی که گردانیم سر ** چون تویی از ما به ما نزدیکتر
  • این دعا هم بخشش و تعلیم تست ** گر نه در گلخن گلستان از چه رست‏
  • در میان خون و روده فهم و عقل ** جز ز اکرام تو نتوان کرد نقل‏ 2450
  • از دو پاره‏ی پیه این نور روان ** موج نورش می‏زند بر آسمان‏
  • گوشت پاره که زبان آمد از او ** می‏رود سیلاب حکمت همچو جو
  • سوی سوراخی که نامش گوشهاست ** تا بباغ جان که میوه‏اش هوشهاست‏
  • شاه راه باغ جانها شرع اوست ** باغ و بستانهای عالم فرع اوست‏
  • اصل و سرچشمه‏ی خوشی آن است آن ** زود تجری تحتها الأنهار خوان‏ 2455
  • تتمه‌ای نصیحت رسول صلی الله علیه و آله بیمار را
  • گفت پیغمبر مر آن بیمار را ** چون عیادت کرد یار زار را
  • که مگر نوعی دعایی کرده‏ای ** از جهالت زهربایی خورده‏ای‏
  • یاد آور چه دعا می‏گفته‏ای ** چون ز مکر نفس می‏آشفته‏ای‏
  • گفت یادم نیست الا همتی ** دار با من یادم آید ساعتی‏
  • از حضور نور بخش مصطفا ** پیش خاطر آمد او را آن دعا 2460
  • همت پیغمبر روشن‏کده ** پیش خاطر آمدش آن گم شده‏
  • تافت ز آن روزن که از دل تا دل است ** روشنی که فرق حق و باطل است‏
  • گفت اینک یادم آمد ای رسول ** آن دعا که گفته‏ام من بو الفضول‏
  • چون گرفتار گنه می‏آمدم ** غرقه دست اندر حشایش می‏زدم‏
  • از تو تهدید و وعیدی می‏رسید ** مجرمان را از عذاب بس شدید 2465
  • مضطرب می‏گشتم و چاره نبود ** بند محکم بود و قفل ناگشود
  • نی مقام صبر و نه راه گریز ** نی امید توبه نه جای ستیز
  • من چو هاروت و چو ماروت از حزن ** آه می‏کردم که ای خلاق من‏
  • از خطر هاروت و ماروت آشکار ** چاه بابل را بکردند اختیار
  • تا عذاب آخرت اینجا کشند ** گربزند و عاقل و ساحروش‏اند 2470
  • نیک کردند و بجای خویش بود ** سهلتر باشد ز آتش رنج دود
  • حد ندارد وصف رنج آن جهان ** سهل باشد رنج دنیا پیش آن‏
  • ای خنک آن کاو جهادی می‏کند ** بر بدن زجری و دادی می‏کند
  • تا ز رنج آن جهانی وارهد ** بر خود این رنج عبادت می‏نهد
  • من همی‏گفتم که یا رب آن عذاب ** هم در این عالم بران بر من شتاب‏ 2475
  • تا در آن عالم فراغت باشدم ** در چنین درخواست حلقه می‏زدم‏
  • این چنین رنجوریی پیدام شد ** جان من از رنج بی‏آرام شد
  • مانده‏ام از ذکر و از اوراد خود ** بی‏خبر گشتم ز خویش و نیک و بد
  • گر نمی‏دیدم کنون من روی تو ** ای خجسته وی مبارک بوی تو
  • می‏شدم از دست من یک بارگی ** کردیم شاهانه این غم خوارگی‏ 2480
  • گفت هی‏هی این دعا دیگر مکن ** بر مکن تو خویش را از بیخ و بن‏
  • تو چه طاقت داری ای مور نژند ** که نهد بر تو چنان کوه بلند
  • گفت توبه کردم ای سلطان که من ** از سر جلدی نه لافم هیچ فن‏
  • این جهان تیه است و تو موسی و ما ** از گنه در تیه مانده مبتلا