English    Türkçe    فارسی   

2
2526-2575

  • آن چنان که نیش کژدم بر کنی ** تا که یابد او ز کشتن ایمنی‏
  • بر کنی دندان پر زهری ز مار ** تا رهد مار از بلای سنگسار
  • هیچ نکشد نفس را جز ظل پیر ** دامن آن نفس کش را سخت گیر
  • چون بگیری سخت آن توفیق هوست ** در تو هر قوت که آید جذب اوست‏
  • ما رمیت إذ رمیت راست دان ** هر چه کارد جان بود از جان جان‏ 2530
  • دست گیرنده وی است و بردبار ** دم‏به‏دم آن دم از او امید دار
  • نیست غم گر دیر بی‏او مانده‏ای ** دیرگیر و سخت‏گیرش خوانده‏ای‏
  • دیر گیرد سخت گیرد رحمتش ** یک دمت غایب ندارد حضرتش‏
  • گر تو خواهی شرح این وصل و ولا ** از سر اندیشه می‏خوان و الضحی‏
  • ور تو گویی هم بدیها از وی است ** لیک آن نقصان فضل او کی است‏ 2535
  • آن بدی دادن کمال اوست هم ** من مثالی گویمت ای محتشم‏
  • کرد نقاشی دو گونه نقشها ** نقشهای صاف و نقشی بی‏صفا
  • نقش یوسف کرد و حور خوش سرشت ** نقش عفریتان و ابلیسان زشت‏
  • هر دو گونه نقش استادی اوست ** زشتی او نیست آن رادی اوست‏
  • زشت را در غایت زشتی کند ** جمله زشتیها به گردش بر تند 2540
  • تا کمال دانشش پیدا شود ** منکر استادیش رسوا شود
  • ور نداند زشت کردن ناقص است ** زین سبب خلاق گبر و مخلص است‏
  • پس از این رو کفر و ایمان شاهدند ** بر خداوندیش و هر دو ساجدند
  • لیک مومن دان که طوعا ساجد است ** ز انکه جویای رضا و قاصد است‏
  • هست کرها گبر هم یزدان پرست ** لیک قصد او مرادی دیگر است‏ 2545
  • قلعه‌ای سلطان عمارت میکند ** لیک دعوی امارت میکند
  • گشته یاغی تا که ملک او بود ** عاقبت خود قلعه سلطانی شود
  • مومن آن قلعه برای پادشاه ** می‏کند معمور نه از بهر جاه‏
  • زشت گوید ای شه زشت آفرین ** قادری بر خوب و بر زشت مهین‏
  • خوب گوید ای شه حسن و بها ** پاک گردانیدیم از عیبها 2550
  • وصیت کردن پیغامبر صلی الله علیه و آله مر آن بیمار را و دعا آموزانیدنش‏
  • گفت پیغمبر مر آن بیمار را ** این بگو کای سهل کن دشوار را
  • آتنا فی دار دنیانا حسن ** آتنا فی دار عقبانا حسن‏
  • راه را بر ما چو بستان کن لطیف ** منزل ما خود تو باشی ای شریف‏
  • مومنان در حشر گویند ای ملک ** نی که دوزخ بود راه مشترک‏
  • مومن و کافر بر او یابد گذار ** ما ندیدیم اندر این ره دود و نار 2555
  • نک بهشت و بارگاه ایمنی ** پس کجا بود آن گذرگاه دنی‏
  • پس ملک گوید که آن روضه‏ی خضر ** که فلان جا دیده‏اید اندر گذر
  • دوزخ آن بود و سیاستگاه سخت ** بر شما شد باغ و بستان و درخت‏
  • چون شما این نفس دوزخ خوی را ** آتشی گبر فتنه جوی را
  • جهدها کردید و او شد پر صفا ** نار را کشتید از بهر خدا 2560
  • آتش شهوت که شعله می‏زدی ** سبزه‏ی تقوی شد و نور هدی‏
  • آتش خشم از شما هم حلم شد ** ظلمت جهل از شما هم علم شد
  • آتش حرص از شما ایثار شد ** و آن حسد چون خار بد گلزار شد
  • چون شما این جمله آتشهای خویش ** بهر حق کشتید جمله پیش پیش‏
  • نفس ناری را چو باغی ساختید ** اندر او تخم وفا انداختید 2565
  • بلبلان ذکر و تسبیح اندر او ** خوش سرایان در چمن بر طرف جو
  • داعی حق را اجابت کرده‏اید ** در جحیم نفس آب آورده‏اید
  • دوزخ ما نیز در حق شما ** سبزه گشت و گلشن و برگ و نوا
  • چیست احسان را مکافات ای پسر ** لطف و احسان و ثواب معتبر
  • نی شما گفتید ما قربانی‏ایم ** پیش اوصاف بقا ما فانی‏ایم‏ 2570
  • ما اگر قلاش و گر دیوانه‏ایم ** مست آن ساقی و آن پیمانه‏ایم‏
  • بر خط و فرمان او سر می‏نهیم ** جان شیرین را گروگان می‏دهیم‏
  • تا خیال دوست در اسرار ماست ** چاکری و جان سپاری کار ماست‏
  • هر کجا شمع بلا افروختند ** صد هزاران جان عاشق سوختند
  • عاشقانی کز درون خانه‏اند ** شمع روی یار را پروانه‏اند 2575