English    Türkçe    فارسی   

2
2851-2900

  • می‏نمود آن مکر ایشان پیش او ** یک به یک ز آن سان که اندر شیر مو
  • موی را نادیده می‏کرد آن لطیف ** شیر را شاباش می‏گفت آن ظریف‏
  • صد هزاران موی مکر و دمدمه ** چشم خوابانید آن دم ز ان همه‏
  • راست می‏فرمود آن بحر کرم ** بر شما من از شما مشفق‏ترم‏
  • من نشسته بر کنار آتشی ** با فروغ و شعله‏ی بس ناخوشی‏ 2855
  • همچو پروانه شما آن سو دوان ** هر دو دست من شده پروانه ران‏
  • چون بر آن شد تا روان گردد رسول ** غیرت حق بانگ زد مشنو ز غول‏
  • کاین خبیثان مکر و حیلت کرده‏اند ** جمله مقلوب است آنچ آورده‏اند
  • قصد ایشان جز سیه رویی نبود ** خیر دین کی جست ترسا و جهود
  • مسجدی بر جسر دوزخ ساختند ** با خدا نرد دغاها باختند 2860
  • قصدشان تفریق اصحاب رسول ** فضل حق را کی شناسد هر فضول‏
  • تا جهودی را ز شام اینجا کشند ** که به وعظ او جهودان سر خوشند
  • گفت پیغمبر که آری لیک ما ** بر سر راهیم و بر عزم غزا
  • زین سفر چون باز گردم آن گهان ** سوی آن مسجد روان گردم روان‏
  • دفعشان کرد و به سوی غزو تاخت ** با دغایان از دغا نردی بباخت‏ 2865
  • چون بیامد از غزا باز آمدند ** چنگ اندر وعده‏ی ماضی زدند
  • گفت حقش ای پیمبر فاش گو ** غدر را ور جنگ باشد باش گو
  • گفت ای قوم دغل خامش کنید ** تا نگویم رازهاتان تن زنید
  • چون نشانی چند از اسرارشان ** در بیان آورد بد شد کارشان‏
  • قاصدان زو باز گشتند آن زمان ** حاش لله حاش لله دم زنان‏ 2870
  • هر منافق مصحفی زیر بغل ** سوی پیغمبر بیاورد از دغل‏
  • بهر سوگندان که ایمان جنتی است ** ز انکه سوگندان کژان را سنتی است‏
  • چون ندارد مرد کژ در دین وفا ** هر زمانی بشکند سوگند را
  • راستان را حاجت سوگند نیست ** ز انکه ایشان را دو چشم روشنی است‏
  • نقض میثاق و عهود از احمقی است ** حفظ ایمان و وفا کار تقی است‏ 2875
  • گفت پیغمبر که سوگند شما ** راست گیرم یا که سوگند خدا
  • باز سوگند دگر خوردند قوم ** مصحف اندر دست و بر لب مهر صوم‏
  • که به حق این کلام پاک راست ** کان بنای مسجد از بهر خداست‏
  • اندر آن جا هیچ مکر و حیله نیست ** اندر آن جا ذکر و صدق و یا ربی است‏
  • گفت پیغمبر که آواز خدا ** می‏رسد در گوش من همچون صدا 2880
  • مهر در گوش شما بنهاد حق ** تا به آواز خدا نارد سبق‏
  • نک صریح آواز حق می‏آیدم ** همچو صاف از درد می‏پالایدم‏
  • همچنان که موسی از سوی درخت ** بانگ حق بشنید کای مسعود بخت‏
  • از درخت إنی أنا الله می‏شنید ** با کلام انوار می‏آمد پدید
  • چون ز نور وحی در می‏ماندند ** باز نو سوگندها می‏خواندند 2885
  • چون خدا سوگند را خواند سپر ** کی نهد اسپر ز کف پیکارگر
  • باز پیغمبر به تکذیب صریح ** قد کذبتم گفت با ایشان فصیح‏
  • اندیشیدن یکی از صحابه به انکار که رسول (ص) چرا ستاری نمی‏کند
  • تا یکی یاری ز یاران رسول ** در دلش انکار آمد ز آن نکول‏
  • که چنین پیران با شیب و وقار ** می‏کندشان این پیمبر شرمسار
  • کو کرم کو ستر پوشی کو حیا ** صد هزاران عیب پوشند انبیا 2890
  • باز در دل زود استغفار کرد ** تا نگردد ز اعتراض او روی زرد
  • شومی یاری اصحاب نفاق ** کرد مومن را چو ایشان زشت و عاق‏
  • باز می‏زارید کای علام سر ** مر مرا مگذار بر کفران مصر
  • دل به دستم نیست همچون دید چشم ** ور نه دل را سوزمی این دم به خشم‏
  • اندر این اندیشه خوابش در ربود ** مسجد ایشانش پر سرگین نمود 2895
  • سنگهاش اندر حدث جای تباه ** می‏دمید از سنگها دود سیاه‏
  • دود در حلقش شد و حلقش بخست ** از نهیب دود تلخ از خواب جست‏
  • در زمان در رو فتاد و می‏گریست ** کای خدا اینها نشان منکری است‏
  • خلم بهتر از چنین حلم ای خدا ** که کند از نور ایمانم جدا
  • گر بکاوی کوشش اهل مجاز ** تو به تو گنده بود همچون پیاز 2900