English    Türkçe    فارسی   

2
2881-2930

  • مهر در گوش شما بنهاد حق ** تا به آواز خدا نارد سبق‏
  • نک صریح آواز حق می‏آیدم ** همچو صاف از درد می‏پالایدم‏
  • همچنان که موسی از سوی درخت ** بانگ حق بشنید کای مسعود بخت‏
  • از درخت إنی أنا الله می‏شنید ** با کلام انوار می‏آمد پدید
  • چون ز نور وحی در می‏ماندند ** باز نو سوگندها می‏خواندند 2885
  • چون خدا سوگند را خواند سپر ** کی نهد اسپر ز کف پیکارگر
  • باز پیغمبر به تکذیب صریح ** قد کذبتم گفت با ایشان فصیح‏
  • اندیشیدن یکی از صحابه به انکار که رسول (ص) چرا ستاری نمی‏کند
  • تا یکی یاری ز یاران رسول ** در دلش انکار آمد ز آن نکول‏
  • که چنین پیران با شیب و وقار ** می‏کندشان این پیمبر شرمسار
  • کو کرم کو ستر پوشی کو حیا ** صد هزاران عیب پوشند انبیا 2890
  • باز در دل زود استغفار کرد ** تا نگردد ز اعتراض او روی زرد
  • شومی یاری اصحاب نفاق ** کرد مومن را چو ایشان زشت و عاق‏
  • باز می‏زارید کای علام سر ** مر مرا مگذار بر کفران مصر
  • دل به دستم نیست همچون دید چشم ** ور نه دل را سوزمی این دم به خشم‏
  • اندر این اندیشه خوابش در ربود ** مسجد ایشانش پر سرگین نمود 2895
  • سنگهاش اندر حدث جای تباه ** می‏دمید از سنگها دود سیاه‏
  • دود در حلقش شد و حلقش بخست ** از نهیب دود تلخ از خواب جست‏
  • در زمان در رو فتاد و می‏گریست ** کای خدا اینها نشان منکری است‏
  • خلم بهتر از چنین حلم ای خدا ** که کند از نور ایمانم جدا
  • گر بکاوی کوشش اهل مجاز ** تو به تو گنده بود همچون پیاز 2900
  • هر یکی از یکدیگر بی‏مغزتر ** صادقان را یک ز دیگر نغزتر
  • صد کمر آن قوم بسته بر قبا ** بهر هدم مسجد اهل قبا
  • همچو آن اصحاب فیل اندر حبش ** کعبه‏ای کردند حق آتش زدش‏
  • قصد کعبه ساختند از انتقام ** حالشان چون شد فرو خوان از کلام‏
  • مر سیه رویان دین را خود جهیز ** نیست الا حیلت و مکر و ستیز 2905
  • هر صحابی دید ز آن مسجد عیان ** واقعه تا شد یقینشان سر آن‏
  • واقعات ار باز گویم یک به یک ** پس یقین گردد صفا بر اهل شک‏
  • لیک می‏ترسم ز کشف رازشان ** نازنینانند و زیبد نازشان‏
  • شرع بی‏تقلید می‏پذرفته‏اند ** بی‏محک آن نقد را بگرفته‏اند
  • حکمت قرآن چو ضاله‏ی مومن است ** هر کسی در ضاله‏ی خود موقن است‏ 2910
  • قصه‏ی آن شخص که اشتر ضاله‏ی خود می‏جست و می‏پرسید
  • اشتری گم کردی و جستیش چست ** چون بیابی چون ندانی کان تست‏
  • ضاله چه بود ناقه‏ای گم کرده‏ای ** از کفت بگریخته در پرده‏ای‏
  • آمده در بار کردن کاروان ** اشتر تو ز آن میان گشته نهان‏
  • می‏دوی این سو و آن سو خشک لب ** کاروان شد دور و نزدیک است شب‏
  • رخت مانده بر زمین در راه خوف ** تو پی اشتر دوان گشته به طوف‏ 2915
  • کای مسلمانان که دیده ست اشتری ** جسته بیرون بامداد از آخوری‏
  • هر که بر گوید نشان از اشترم ** مژدگانی می‏دهم چندین درم‏
  • باز می‏جویی نشان از هر کسی ** ریش‏خندت می‏کند زین هر خسی‏
  • کاشتری دیدیم می‏رفت این طرف ** اشتر سرخی به سوی آن علف‏
  • آن یکی گوید بریده گوش بود ** و آن دگر گوید جلش منقوش بود 2920
  • آن یکی گوید شتر یک چشم بود ** و آن دگر گوید ز گر بی‏پشم بود
  • از برای مژدگانی صد نشان ** از گزافه هر خسی کرده بیان‏
  • متردد شدن در میان مذهبهای مخالف و بیرون شو و مخلص یافتن‏
  • همچنان که هر کسی در معرفت ** می‏کند موصوف غیبی را صفت‏
  • فلسفی از نوع دیگر کرده شرح ** باحثی مر گفت او را کرده جرح‏
  • و آن دگر در هر دو طعنه می‏زند ** و آن دگر از زرق جانی می‏کند 2925
  • هر یک از ره این نشانها ز آن دهند ** تا گمان آید که ایشان ز آن ده‏اند
  • این حقیقت دان نه حق‏اند این همه ** نی بکلی گمرهانند این رمه‏
  • ز انکه بی‏حق باطلی ناید پدید ** قلب را ابله به بوی زر خرید
  • گر نبودی در جهان نقدی روان ** قلبها را خرج کردن کی توان‏
  • تا نباشد راست کی باشد دروغ ** آن دروغ از راست می‏گیرد فروغ‏ 2930