English    Türkçe    فارسی   

3
1993-2042

  • اتصالاتی میان شمعها ** که نیاید بر زبان و گفت ما
  • آنک یک دیدن کند ادارک آن ** سالها نتوان نمودن از زبان
  • آنک یک دم بیندش ادراک هوش ** سالها نتوان شنودن آن بگوش 1995
  • چونک پایانی ندارد رو الیک ** زانک لا احصی ثناء ما علیک
  • پیشتر رفتم دوان کان شمعها ** تا چه چیزست از نشان کبریا
  • می‌شدم بی خویش و مدهوش و خراب ** تا بیفتادم ز تعجیل و شتاب
  • ساعتی بی‌هوش و بی‌عقل اندرین ** اوفتادم بر سر خاک زمین
  • باز با هوش آمدم برخاستم ** در روش گویی نه سر نه پاستم 2000
  • نمودن آن شمعها در نظر هفت مرد
  • هفت شمع اندر نظر شد هفت مرد ** نورشان می‌شد به سقف لاژورد
  • پیش آن انوار نور روز درد ** از صلابت نورها را می‌سترد
  • باز شدن آن شمعها هفت درخت
  • باز هر یک مرد شد شکل درخت ** چشمم از سبزی ایشان نیکبخت
  • زانبهی برگ پیدا نیست شاخ ** برگ هم گم گشته از میوه‌ی فراخ
  • هر درختی شاخ بر سدره زده ** سدره چه بود از خلا بیرون شده 2005
  • بیخ هر یک رفته در قعر زمین ** زیرتر از گاو و ماهی بد یقین
  • بیخشان از شاخ خندان‌روی‌تر ** عقل از آن اشکالشان زیر و زبر
  • میوه‌ای که بر شکافیدی ز زور ** همچو آب از میوه جستی برق نور
  • مخفی بودن آن درختان ازچشم خلق
  • این عجب‌تر که بریشان می‌گذشت ** صد هزاران خلق از صحرا و دشت
  • ز آرزوی سایه جان می‌باختند ** از گلیمی سایه‌بان می‌ساختند 2010
  • سایه‌ی آن را نمی‌دیدند هیچ ** صد تفو بر دیده‌های پیچ پیچ
  • ختم کرده قهر حق بر دیده‌ها ** که نبیند ماه را بیند سها
  • ذره‌ای را بیند و خورشید نه ** لیک از لطف و کرم نومید نه
  • کاروانها بی نوا وین میوه‌ها ** پخته می‌ریزد چه سحرست ای خدا
  • سیب پوسیده همی‌چیدند خلق ** درهم افتاده بیغما خشک‌حلق 2015
  • گفته هر برگ و شکوفه آن غصون ** دم بدم یا لیت قوم یعلمون
  • بانگ می‌آمد ز سوی هر درخت ** سوی ما آیید خلق شوربخت
  • بانگ می‌آمد ز غیرت بر شجر ** چشمشان بستیم کلا لا وزر
  • گر کسی می‌گفتشان کین سو روید ** تا ازین اشجار مستسعد شوید
  • جمله می‌گفتند کین مسکین مست ** از قضاء الله دیوانه شدست 2020
  • مغز این مسکین ز سودای دراز ** وز ریاضت گشت فاسد چون پیاز
  • او عجب می‌ماند یا رب حال چیست ** خلق را این پرده و اضلال چیست
  • خلق گوناگون با صد رای و عقل ** یک قدم آن سو نمی‌آرند نقل
  • عاقلان و زیرکانشان ز اتفاق ** گشته منکر زین چنین باغی و عاق
  • یا منم دیوانه و خیره شده ** دیو چیزی مرا مرا بر سر زده 2025
  • چشم می‌مالم بهر لحظه که من ** خواب می‌بینم خیال اندر زمن
  • خواب چه بود بر درختان می‌روم ** میوه‌هاشان می‌خورم چون نگروم
  • باز چون من بنگرم در منکران ** که همی‌گیرند زین بستان کران
  • با کمال احتیاج و افتقار ** ز آرزوی نیم غوره جانسپار
  • ز اشتیاق و حرص یک برگ درخت ** می‌زنند این بی‌نوایان آه سخت 2030
  • در هزیمت زین درخت و زین ثمار ** این خلایق صد هزار اندر هزار
  • باز می‌گویم عجب من بی‌خودم ** دست در شاخ خیالی در زدم
  • حتی اذا ما استیاس الرسل بگو ** تا بظنوا انهم قد کذبوا
  • این قرائت خوان که تخفیف کذب ** این بود که خویش بیند محتجب
  • در گمان افتاد جان انبیا ** ز اتفاق منکری اشقیا 2035
  • جائهم بعد التشکک نصرنا ** ترکشان گو بر درخت جان بر آ
  • می‌خور و می‌ده بدان کش روزیست ** هر دم و هر لحظه سحرآموزیست
  • خلق‌گویان ای عجب این بانگ چیست ** چونک صحرا از درخت و بر تهیست
  • گیج گشتیم از دم سوداییان ** که به نزدیک شما باغست و خوان
  • چشم می‌مالیم اینجا باغ نیست ** یا بیابانیست یا مشکل رهیست 2040
  • ای عجب چندین دراز این گفت و گو ** چون بود بیهوده ور خود هست کو
  • من همی‌گویم چو ایشان ای عجب ** این چنین مهری چرا زد صنع رب