English    Türkçe    فارسی   

3
3292-3341

  • مومنان کان عسل زنبوروار ** کافران خود کان زهری همچو مار
  • زانک مومن خورد بگزیده نبات ** تا چو نحلی گشت ریق او حیات
  • باز کافر خورد شربت از صدید ** هم ز قوتش زهر شد در وی پدید
  • اهل الهام خدا عین الحیات ** اهل تسویل هوا سم الممات 3295
  • در جهان این مدح و شاباش و زهی ** ز اختیارست و حفاظ آگهی
  • جمله رندان چونک در زندان بوند ** متقی و زاهد و حق‌خوان شوند
  • چونک قدرت رفت کاسد شد عمل ** هین که تا سرمایه نستاند اجل
  • قدرتت سرمایه‌ی سودست هین ** وقت قدرت را نگه دار و ببین
  • آدمی بر خنگ کرمنا سوار ** در کف درکش عنان اختیار 3300
  • باز موسی داد پند او را بمهر ** که مرادت زرد خواهد کرد چهر
  • ترک این سودا بگو وز حق بترس ** دیو دادستت برای مکر درس
  • قانع شدن آن طالب به تعلیم زبان مرغ خانگی و سگ و اجابت موسی علیه السلام
  • گفت باری نطق سگ کو بر درست ** نطق مرغ خانگی کاهل پرست
  • گفت موسی هین تو دانی رو رسید ** نطق این هر دو شود بر تو پدید
  • بامدادان از برای امتحان ** ایستاد او منتظر بر آستان 3305
  • خادمه سفره بیفشاند و فتاد ** پاره‌ای نان بیات آثار زاد
  • در ربود آن را خروسی چون گرو ** گفت سگ کردی تو بر ما ظلم رو
  • دانه‌ی گندم توانی خورد و من ** عاجزم در دانه خوردن در وطن
  • گندم و جو را و باقی حبوب ** می‌توانی خورد و من نه ای طروب
  • این لب نانی که قسم ماست نان ** می‌ربایی این قدر را از سگان 3310
  • جواب خروس سگ را
  • پس خروسش گفت تن زن غم مخور ** که خدا بدهد عوض زینت دگر
  • اسپ این خواجه سقط خواهد شدن ** روز فردا سیر خور کم کن حزن
  • مر سگان را عید باشد مرگ اسپ ** روزی وافر بود بی جهد و کسپ
  • اسپ را بفروخت چون بشنید مرد ** پیش سگ شد آن خروسش روی‌زرد
  • روز دیگر همچنان نان را ربود ** آن خروس و سگ برو لب بر گشود 3315
  • کای خروس عشوه‌ده چند این دروغ ** ظالمی و کاذبی و بی فروغ
  • اسپ کش گفتی سقط گردد کجاست ** کور اخترگوی و محرومی ز راست
  • گفت او را آن خروس با خبر ** که سقط شد اسپ او جای دگر
  • اسپ را بفروخت و جست او از زیان ** آن زیان انداخت او بر دیگران
  • لیک فردا استرش گردد سقط ** مر سگان را باشد آن نعمت فقط 3320
  • زود استر را فروشید آن حریص ** یافت از غم وز زیان آن دم محیص
  • روز ثالث گفت سگ با آن خروس ** ای امیر کاذبان با طبل و کوس
  • گفت او بفروخت استر را شتاب ** گفت فردایش غلام آید مصاب
  • چون غلام او بمیرد نانها ** بر سگ و خواهنده ریزند اقربا
  • این شنید و آن غلامش را فروخت ** رست از خسران و رخ را بر فروخت 3325
  • شکرها می‌کرد و شادیها که من ** رستم از سه واقعه اندر زمن
  • تا زبان مرغ و سگ آموختم ** دیده‌ی س القضا را دوختم
  • روز دیگر آن سگ محروم گفت ** کای خروس ژاژخا کو طاق و جفت
  • خجل گشتن خروس پیش سگ به سبب دروغ شدن در آن سه وعده
  • چند چند آخر دروغ و مکر تو ** خود نپرد جز دروغ از وکر تو
  • گفت حاشا از من و از جنس من ** که بگردیم از دروغی ممتحن 3330
  • ما خروسان چون مذن راست‌گوی ** هم رقیب آفتاب و وقت‌جوی
  • پاسبان آفتابیم از درون ** گر کنی بالای ما طشتی نگون
  • پاسبان آفتابند اولیا ** در بشر واقف ز اسرار خدا
  • اصل ما را حق پی بانگ نماز ** داد هدیه آدمی را در جهاز
  • گر بناهنگام سهوی‌مان رود ** در اذان آن مقتل ما می‌شود 3335
  • گفت ناهنگام حی عل فلاح ** خون ما را می‌کند خوار و مباح
  • آنک معصوم آمد و پاک از غلط ** آن خروس جان وحی آمد فقط
  • آن غلامش مرد پیش مشتری ** شد زیان مشتری آن یکسری
  • او گریزانید مالش را ولیک ** خون خود را ریخت اندر یاب نیک
  • یک زیان دفع زیانها می‌شدی ** جسم و مال ماست جانها را فدا 3340
  • پیش شاهان در سیاست‌گستری ** می‌دهی تو مال و سر را می‌خری