English    Türkçe    فارسی   

3
4212-4261

  • آن غریب شهر سربالا طلب ** گفت می‌خسپم درین مسجد بشب
  • مسجدا گر کربلای من شوی ** کعبه‌ی حاجت‌روای من شوی
  • هین مرا بگذار ای بگزیده دار ** تا رسن‌بازی کنم منصوروار
  • گر شدیت اندر نصیحت جبرئیل ** می‌نخواهد غوث در آتش خلیل 4215
  • جبرئیلا رو که من افروخته ** بهترم چون عود و عنبر سوخته
  • جبرئیلا گر چه یاری می‌کنی ** چون برادر پاس داری می‌کنی
  • ای برادر من بر آذر چابکم ** من نه آن جانم که گردم بیش و کم
  • جان حیوانی فزاید از علف ** آتشی بود و چو هیزم شد تلف
  • گر نگشتی هیزم او مثمر بدی ** تا ابد معمور و هم عامر بدی 4220
  • باد سوزانت این آتش بدان ** پرتو آتش بود نه عین آن
  • عین آتش در اثیر آمد یقین ** پرتو و سایه‌ی ویست اندر زمین
  • لاجرم پرتو نپاید ز اضطراب ** سوی معدن باز می‌گردد شتاب
  • قامت تو بر قرار آمد بساز ** سایه‌ات کوته دمی یکدم دراز
  • زانک در پرتو نیابد کس ثبات ** عکسها وا گشت سوی امهات 4225
  • هین دهان بر بند فتنه لب گشاد ** خشک آر الله اعلم بالرشاد
  • ذکرخیال بد اندیشیدن قاصر فهمان
  • پیش از آنک این قصه تا مخلص رسد ** دود و گندی آمد از اهل حسد
  • من نمی‌رنجم ازین لیک این لگد ** خاطر ساده‌دلی را پی کند
  • خوش بیان کرد آن حکیم غزنوی ** بهر محجوبان مثال معنوی
  • که ز قرآن گر نبیند غیر قال ** این عجب نبود ز اصحاب ضلال 4230
  • کز شعاع آفتاب پر ز نور ** غیر گرمی می‌نیابد چشم کور
  • خربطی ناگاه از خرخانه‌ای ** سر برون آورد چون طعانه‌ای
  • کین سخن پستست یعنی مثنوی ** قصه پیغامبرست و پی‌روی
  • نیست ذکر بحث و اسرار بلند ** که دوانند اولیا آن سو سمند
  • از مقامات تبتل تا فنا ** پایه پایه تا ملاقات خدا 4235
  • شرح و حد هر مقام و منزلی ** که بپر زو بر پرد صاحب‌دلی
  • چون کتاب الله بیامد هم بر آن ** این چنین طعنه زدند آن کافران
  • که اساطیرست و افسانه‌ی نژند ** نیست تعمیقی و تحقیقی بلند
  • کودکان خرد فهمش می‌کنند ** نیست جز امر پسند و ناپسند
  • ذکر یوسف ذکر زلف پر خمش ** ذکر یعقوب و زلیخا و غمش 4240
  • ظاهرست و هرکسی پی می‌برد ** کو بیان که گم شود در وی خرد
  • گفت اگر آسان نماید این به تو ** این چنین آسان یکی سوره بگو
  • جنتان و انستان و اهل کار ** گو یکی آیت ازین آسان بیار
  • تفسیر این خبر مصطفی علیه السلام کی للقران ظهر و بطن و لبطنه بطن الی سبعة ابطن
  • حرف قرآن را بدان که ظاهریست ** زیر ظاهر باطنی بس قاهریست
  • زیر آن باطن یکی بطن سوم ** که درو گردد خردها جمله گم 4245
  • بطن چارم از نبی خود کس ندید ** جز خدای بی‌نظیر بی‌ندید
  • تو ز قرآن ای پسر ظاهر مبین ** دیو آدم را نبیند جز که طین
  • ظاهر قرآن چو شخص آدمیست ** که نقوشش ظاهر و جانش خفیست
  • مرد را صد سال عم و خال او ** یک سر مویی نبیند حال او
  • بیان آنک رفتن انبیا و اولیا به کوهها و غارها جهت پنهان کردن خویش نیست و جهت خوف تشویش خلق نیست بلک جهت ارشاد خلق است و تحریض بر انقطاع از دنیا به قدر ممکن
  • آنک گویند اولیا در که بوند ** تا ز چشم مردمان پنهان شوند 4250
  • پیش خلق ایشان فراز صد که‌اند ** گام خود بر چرخ هفتم می‌نهند
  • پس چرا پنهان شود که‌جو بود ** کو ز صد دریا و که زان سو بود
  • حاجتش نبود به سوی که گریخت ** کز پیش کره‌ی فلک صد نعل ریخت
  • چرخ گردید و ندید او گرد جان ** تعزیت‌جامه بپوشید آسمان
  • گر به ظاهر آن پری پنهان بود ** آدمی پنهان‌تر از پریان بود 4255
  • نزد عاقل زان پری که مضمرست ** آدمی صد بار خود پنهان‌ترست
  • آدمی نزدیک عاقل چون خفیست ** چون بود آدم که در غیب او صفیست
  • تشبیه صورت اولیا و صورت کلام اولیا به صورت عصای موسی و صورت افسون عیسی علیهما السلام
  • آدمی همچون عصای موسی‌است ** آدمی همچون فسون عیسی‌است
  • در کف حق بهر داد و بهر زین ** قلب مومن هست بین اصبعین
  • ظاهرش چوبی ولیکن پیش او ** کون یک لقمه چو بگشاید گلو 4260
  • تو مبین ز افسون عیسی حرف و صوت ** آن ببین کز وی گریزان گشت موت