English    Türkçe    فارسی   

3
4570-4619

  • تیزچشم آمد خرد بینای پیش ** که خدایش سرمه کرد از کحل خویش 4570
  • گفت پیغامبر که هستند از فنون ** اهل جنت در خصومتها زبون
  • از کمال حزم و س الظن خویش ** نه ز نقص و بد دلی و ضعف کیش
  • در فره دادن شنیده در کمون ** حکمت لولا رجال مومنون
  • دست‌کوتاهی ز کفار لعین ** فرض شد بهر خلاص مومنین
  • قصه‌ی عهد حدیبیه بخوان ** کف ایدیکم تمامت زان بدان 4575
  • نیز اندر غالبی هم خویش را ** دید او مغلوب دام کبریا
  • زان نمی‌خندم من از زنجیرتان ** که بکردم ناگهان شبگیرتان
  • زان همی‌خندم که با زنجیر و غل ** می‌کشمتان سوی سروستان و گل
  • ای عجب کز آتش بی‌زینهار ** بسته می‌آریمتان تا سبزه‌زار
  • از سوی دوزخ به زنجیر گران ** می‌کشمتان تا بهشت جاودان 4580
  • هر مقلد را درین ره نیک و بد ** همچنان بسته به حضرت می‌کشد
  • جمله در زنجیر بیم و ابتلا ** می‌روند این ره بغیر اولیا
  • می‌کشند این راه را بیگاروار ** جز کسانی واقف از اسرار کار
  • جهد کن تا نور تو رخشان شود ** تا سلوک و خدمتت آسان شود
  • کودکان را می‌بری مکتب به زور ** زانک هستند از فواید چشم‌کور 4585
  • چون شود واقف به مکتب می‌دود ** جانش از رفتن شکفته می‌شود
  • می‌رود کودک به مکتب پیچ پیچ ** چون ندید از مزد کار خویش هیچ
  • چون کند در کیسه دانگی دست‌مزد ** آنگهان بی‌خواب گردد شب چو دزد
  • جهد کن تا مزد طاعت در رسد ** بر مطیعان آنگهت آید حسد
  • ائتیا کرها مقلد گشته را ** ائتیا طوعا صفا بسرشته را 4590
  • این محب حق ز بهر علتی ** و آن دگر را بی غرض خود خلتی
  • این محب دایه لیک از بهر شیر ** و آن دگر دل داده بهر این ستیر
  • طفل را از حسن او آگاه نه ** غیر شیر او را ازو دلخواه نه
  • و آن دگر خود عاشق دایه بود ** بی غرض در عشق یک‌رایه بود
  • پس محب حق باومید و بترس ** دفتر تقلید می‌خواند بدرس 4595
  • و آن محب حق ز بهر حق کجاست ** که ز اغراض و ز علتها جداست
  • گر چنین و گر چنان چون طالبست ** جذب حق او را سوی حق جاذبست
  • گر محب حق بود لغیره ** کی ینال دائما من خیره
  • یا محب حق بود لعینه ** لاسواه خائفا من بینه
  • هر دو را این جست و جوها زان سریست ** این گرفتاری دل زان دلبریست 4600
  • جذب معشوق عاشق را من حیث لا یعمله العاشق و لا یرجوه و لا یخطر بباله و لا یظهر من ذلک الجذب اثر فی العاشق الا الخوف الممزوج بالیاس مع دوام الطلب
  • آمدیم اینجا که در صدر جهان ** گر نبودی جذب آن عاشق نهان
  • ناشکیباکی بدی او از فراق ** کی دوان باز آمدی سوی وثاق
  • میل معشوقان نهانست و ستیر ** میل عاشق با دو صد طبل و نفیر
  • یک حکایت هست اینجا ز اعتبار ** لیک عاجز شد بخاری ز انتظار
  • ترک آن کردیم کو در جست و جوست ** تاکه پیش از مرگ بیند روی دوست 4605
  • تا رهد از مرگ تا یابد نجات ** زانک دید دوستست آب حیات
  • هر که دید او نباشد دفع مرگ ** دوست نبود که نه میوه‌ستش نه برگ
  • کار آن کارست ای مشتاق مست ** کاندر آن کار ار رسد مرگت خوشست
  • شد نشان صدق ایمان ای جوان ** آنک آید خوش ترا مرگ اندر آن
  • گر نشد ایمان تو ای جان چنین ** نیست کامل رو بجو اکمال دین 4610
  • هر که اندر کار تو شد مرگ‌دوست ** بر دل تو بی کراهت دوست اوست
  • چون کراهت رفت آن خود مرگ نیست ** صورت مرگست و نقلان کردنیست
  • چون کراهت رفت مردن نفع شد ** پس درست آید که مردن دفع شد
  • دوست حقست و کسی کش گفت او ** که توی آن من و من آن تو
  • گوش دار اکنون که عاشق می‌رسد ** بسته عشق او را به حبل من مسد 4615
  • چون بدید او چهره‌ی صدر جهان ** گوییا پریدش از تن مرغ جان
  • همچو چوب خشک افتاد آن تنش ** سرد شد از فرق جان تا ناخنش
  • هرچه کردند از بخور و از گلاب ** نه بجنبید و نه آمد در خطاب
  • شاه چون دید آن مزعفر روی او ** پس فرود آمد ز مرکب سوی او