English    Türkçe    فارسی   

4
2502-2551

  • چند بگریزی نک آمد پیش تو ** کوری ادراک مکراندیش تو
  • بیان آنک در توبه بازست
  • هین مکن زین پس فراگیر احتراز ** که ز بخشایش در توبه‌ست باز
  • توبه را از جانب مغرب دری ** باز باشد تا قیامت بر وری
  • تا ز مغرب بر زند سر آفتاب ** باز باشد آن در از وی رو متاب 2505
  • هست جنت را ز رحمت هشت در ** یک در توبه‌ست زان هشت ای پسر
  • آن همه گه باز باشد گه فراز ** وآن در توبه نباشد جز که باز
  • هین غنیمت دار در بازست زود ** رخت آنجا کش به کوری حسود
  • گفتن موسی علیه‌السلام فرعون را کی از من یک پند قبول کن و چهار فضیلت عوض بستان
  • هین ز من بپذیر یک چیز و بیار ** پس ز من بستان عوض آن را چهار
  • گفت ای موسی کدامست آن یکی ** شرح کن با من از آن یک اندکی 2510
  • گفت آن یک که بگویی آشکار ** که خدایی نیست غیر کردگار
  • خالق افلاک و انجم بر علا ** مردم و دیو و پری و مرغ را
  • خالق دریا و دشت و کوه و تیه ** ملکت او بی‌حد و او بی‌شبیه
  • گفت ای موسی کدامست آن چهار ** که عوض بدهی مرا بر گو بیار
  • تا بود کز لطف آن وعده‌ی حسن ** سست گردد چارمیخ کفر من 2515
  • بوک زان خوش وعده‌های مغتنم ** برگشاید قفل کفر صد منم
  • بوک از تاثیر جوی انگبین ** شهد گردد در تنم این زهر کین
  • یا ز عکس جوی آن پاکیزه شیر ** پرورش یابد دمی عقل اسیر
  • یا بود کز عکس آن جوهای خمر ** مست گردم بو برم از ذوق امر
  • یا بود کز لطف آن جوهای آب ** تازگی یابد تن شوره‌ی خراب 2520
  • شوره‌ام را سبزه‌ای پیدا شود ** خارزارم جنت ماوی شود
  • بوک از عکس بهشت و چار جو ** جان شود از یاری حق یارجو
  • آنچنان که از عکس دوزخ گشته‌ام ** آتش و در قهر حق آغشته‌ام
  • گه ز عکس مار دوزخ هم‌چو مار ** گشته‌ام بر اهل جنت زهربار
  • گه ز عکس جوشش آب حمیم ** آب ظلمم کرده خلقان را رمیم 2525
  • من ز عکس زمهریرم زمهریر ** یا ز عکس آن سعیرم چون سعیر
  • دوزخ درویش و مظلومم کنون ** وای آنک یابمش ناگه زبون
  • شرح کردن موسی علیه‌السلام آن چهار فضیلت را جهت پای مزد ایمان فرعون
  • گفت موسی که اولین آن چهار ** صحتی باشد تنت را پایدار
  • این علل‌هایی که در طب گفته‌اند ** دور باشد از تنت ای ارجمند
  • ثانیا باشد ترا عمر دراز ** که اجل دارد ز عمرت احتراز 2530
  • وین نباشد بعد عمر مستوی ** که بناکام از جهان بیرون روی
  • بلک خواهان اجل چون طفل شیر ** نه ز رنجی که ترا دارد اسیر
  • مرگ‌جو باشی ولی نه از عجز رنج ** بلک بینی در خراب خانه گنج
  • پس به دست خویش گیری تیشه‌ای ** می‌زنی بر خانه بی‌اندیشه‌ای
  • که حجاب گنج بینی خانه را ** مانع صد خرمن این یک دانه را 2535
  • پس در آتش افکنی این دانه را ** پیش گیری پیشه‌ی مردانه را
  • ای به یک برگی ز باغی مانده ** هم‌چو کرمی برگش از رز رانده
  • چون کرم این کرم را بیدار کرد ** اژدهای جهل را این کرم خورد
  • کرم کرمی شد پر از میوه و درخت ** این چنین تبدیل گردد نیکبخت
  • تفسیر کنت کنزا مخفیا فاحببت ان اعرف
  • خانه بر کن کز عقیق این یمن ** صد هزاران خانه شاید ساختن 2540
  • گنج زیر خانه است و چاره نیست ** از خرابی خانه مندیش و مه‌ایست
  • که هزاران خانه از یک نقد گنج ** توان عمارت کرد بی‌تکلیف و رنج
  • عاقبت این خانه خود ویران شود ** گنج از زیرش یقین عریان شود
  • لیک آن تو نباشد زانک روح ** مزد ویران کردنستش آن فتوح
  • چون نکرد آن کار مزدش هست لا ** لییس للانسان الا ما سعی 2545
  • دست خایی بعد از آن تو کای دریغ ** این چنین ماهی بد اندر زیر میغ
  • من نکردم آنچ گفتند از بهی ** گنج رفت و خانه و دستم تهی
  • خانه‌ی اجرت گرفتی و کری ** نیست ملک تو به بیعی یا شری
  • این کری را مدت او تا اجل ** تا درین مدت کنی در وی عمل
  • پاره‌دوزی می‌کنی اندر دکان ** زیر این دکان تو مدفون دو کان 2550
  • هست این دکان کرایی زود باش ** تیشه بستان و تکش را می‌تراش