English    Türkçe    فارسی   

4
3570-3619

  • چون درخت موسوی شد این درخت ** چون سوی موسی کشانیدی تو رخت 3570
  • آتش او را سبز و خرم می‌کند ** شاخ او انی انا الله می‌زند
  • زیر ظلش جمله حاجاتت روا ** این چنین باشد الهی کیمیا
  • آن منی و هستیت باشد حلال ** که درو بینی صفات ذوالجلال
  • شد درخت کژ مقوم حق‌نما ** اصله ثابت و فرعه فی‌السما
  • باقی قصه‌ی موسی علیه‌السلام
  • که آمدش پیغام از وحی مهم ** که کژی بگذار اکنون فاستقم 3575
  • این درخت تن عصای موسیست ** که امرش آمد که بیندازش ز دست
  • تا ببینی خیر او و شر او ** بعد از آن بر گیر او را ز امر هو
  • پیش از افکندن نبود او غیر چوب ** چون به امرش بر گرفتی گشت خوب
  • اول او بد برگ‌افشان بره را ** گشت معجز آن گروه غره را
  • گشت حاکم بر سر فرعونیان ** آبشان خون کرد و کف بر سر زنان 3580
  • از مزارعشان برآمد قحط و مرگ ** از ملخهایی که می‌خوردند برگ
  • تا بر آمد بی‌خود از موسی دعا ** چون نظر افتادش اندر منتها
  • کین همه اعجاز و کوشیدن چراست ** چون نخواهند این جماعت گشت راست
  • امر آمد که اتباع نوح کن ** ترک پایان‌بینی مشروح کن
  • زان تغافل کن چو داعی رهی ** امر بلغ هست نبود آن تهی 3585
  • کمترین حکمت کزین الحاح تو ** جلوه گردد آن لجاج و آن عتو
  • تا که ره بنمودن و اضلال حق ** فاش گردد بر همه اهل و فرق
  • چونک مقصود از وجود اظهار بود ** بایدش از پند و اغوا آزمود
  • دیو الحاح غوایت می‌کند ** شیخ‌الحاح هدایت می‌کند
  • چون پیاپی گشت آن امر شجون ** نیل می‌آمد سراسر جمله خون 3590
  • تا بنفس خویش فرعون آمدش ** لابه می‌کردش دو تا گشته قدش
  • کانچ ما کردیم ای سلطان مکن ** نیست ما را روی ایراد سخن
  • پاره پاره گردمت فرمان‌پذیر ** من بعزت خوگرم سختم مگیر
  • هین بجنبان لب به رحمت ای امین ** تا ببندد این دهانه‌ی آتشین
  • گفت یا رب می‌فریبد او مرا ** می‌فریبد او فریبنده‌ی ترا 3595
  • بشنوم یا من دهم هم خدعه‌اش ** تا بداند اصل را آن فرع‌کش
  • که اصل هر مکری و حیلت پیش ماست ** هر چه بر خاکست اصلش از سماست
  • گفت حق آن سگ نیرزد هم به آن ** پیش سگ انداز از دور استخوان
  • هین بجنبان آن عصا تا خاکها ** وا دهد هرچه ملخ کردش فنا
  • وان ملخها در زمان گردد سیاه ** تا ببیند خلق تبدیل اله 3600
  • که سببها نیست حاجت مر مرا ** آن سبب بهر حجابست و غطا
  • تا طبیعی خویش بر دارو زند ** تا منجم رو با ستاره کند
  • تا منافق از حریصی بامداد ** سوی بازار آید از بیم کساد
  • بندگی ناکرده و ناشسته روی ** لقمه‌ی دوزخ بگشته لقمه‌جوی
  • آکل و ماکول آمد جان عام ** هم‌چو آن بره‌ی چرنده از حطام 3605
  • می‌چرد آن بره و قصاب شاد ** کو برای ما چرد برگ مراد
  • کار دوزخ می‌کنی در خوردنی ** بهر او خود را تو فربه می‌کنی
  • کار خود کن روزی حکمت بچر ** تا شود فربه دل با کر و فر
  • خوردن تن مانع این خوردنست ** جان چو بازرگان و تن چون ره‌زنست
  • شمع تاجر آنگهست افروخته ** که بود ره‌زن چو هیزم سوخته 3610
  • که تو آن هوشی و باقی هوش‌پوش ** خویشتن را گم مکن یاوه مکوش
  • دانک هر شهوت چو خمرست و چو بنگ ** پرده‌ی هوشست وعاقل زوست دنگ
  • خمر تنها نیست سرمستی هوش ** هر چه شهوانیست بندد چشم و گوش
  • آن بلیس از خمر خوردن دور بود ** مست بود او از تکبر وز جحود
  • مست آن باشد که آن بیند که نیست ** زر نماید آنچ مس و آهنیست 3615
  • این سخن پایان ندارد موسیا ** لب بجنبان تا برون روژد گیا
  • هم‌چنان کرد و هم اندر دم زمین ** سبز گشت از سنبل و حب ثمین
  • اندر افتادند در لوت آن نفر ** قحط دیده مرده از جوع البقر
  • چند روزی سیر خوردند از عطا ** آن دمی و آدمی و چارپا