English    Türkçe    فارسی   

4
3848-3855

  • قلب آتش دید و در دم شد سیاه ** قلب را در قلب کی بودست راه
  • قلب می‌زد لاف اشواق محک ** تا مریدان را دراندازد به شک
  • افتد اندر دام مکرش ناکسی ** این گمان سر بر زند از هر خسی 3850
  • کین اگر نه نقد پاکیزه بدی ** کی به سنگ امتحان راغب شدی
  • او محک می‌خواهد اما آنچنان ** که نگردد قلبی او زان عیان
  • آن محک که او نهان دارد صفت ** نی محک باشد نه نور معرفت
  • آینه کو عیب رو دارد نهان ** از برای خاطر هر قلتبان
  • آینه نبود منافق باشد او ** این چنین آیینه تا توانی مجو 3855