English    Türkçe    فارسی   

5
2049-2098

  • حلقه‌ی آن در هر آنکو می‌زند  ** بهر او دولت سری بیرون کند 
  • آمدن آن امیر نمام با سرهنگان نیم‌شب بگشادن آن حجره‌ی ایاز و پوستین و چارق دیدن آویخته و گمان بردن کی آن مکرست و روپوش و خانه را حفره کردن بهر گوشه‌ای کی گمان آمد چاه کنان آوردن و دیوارها را سوراخ کردن و چیزی نایافتن و خجل و نومید شدن چنانک بدگمانان و خیال‌اندیشان در کار انبیا و اولیا کی می‌گفتند کی ساحرند و خویشتن ساخته‌اند و تصدر می‌جویند بعد از تفحص خجل شوند و سود ندارد 
  • آن امینان بر در حجره شدند  ** طالب گنج و زر و خمره بدند  2050
  • قفل را برمی‌گشادند از هوس  ** با دو صد فرهنگ و دانش چند کس 
  • زانک قفل صعب و پر پیچیده بود  ** از میان قفلها بگزیده بود 
  • نه ز بخل سیم و مال و زر خام  ** از برای کتم آن سر از عوام 
  • که گروهی بر خیال بد تنند  ** قوم دیگر نام سالوسم کنند 
  • پیش با همت بود اسرار جان  ** از خسان محفوظ‌تر از لعل کان  2055
  • زر به از جانست پیش ابلهان  ** زر نثار جان بود نزد شهان 
  • می شتابیدند تفت از حرص زر ** عقلشان میگفت نه آهستهتر
  • حرس تازد بیهده سوی سراب ** عقل گوید نیک بین کان نیست آب
  • حرص غالب بود و زر چون جان شده  ** نعره‌ی عقل آن زمان پنهان شده 
  • گشته صدتو حرص و غوغاهای او  ** گشته پنهان حکمت و ایمای او  2060
  • تا که در چاه غرور اندر فتد  ** آنگه از حکمت ملامت بشنود 
  • چون ز بند دام باد او شکست  ** نفس لوامه برو یابید دست 
  • تا به دیوار بلا ناید سرش  ** نشنود پند دل آن گوش کرش 
  • کودکان را حرص گوزینه و شکر  ** از نصیحتها کند دو گوش کر 
  • چونک دردت دنبلش آغاز شد  ** در نصیحت هر دو گوشش باز شد  2065
  • حجره را با حرص و صدگونه هوس  ** باز کردند آن زمان آن چند کس 
  • اندر افتادند از در ز ازدحام  ** هم‌چو اندر دوغ گندیده هوام 
  • عاشقانه در فتد با کر و فر  ** خورد امکان نی و بسته هر دو پر 
  • بنگریدند از یسار و از یمین  ** چارقی بدریده بود و پوستین 
  • باز گفتند این مکان بی‌نوش نیست  ** چارق اینجا جز پی روپوش نیست  2070
  • هین بیاور سیخهای تیز را  ** امتحان کن حفره و کاریز را 
  • هر طرف کندند و جستند آن فریق  ** حفره‌ها کردند و گوهای عمیق 
  • حفره‌هاشان بانگ می‌داد آن زمان  ** کنده‌های خالییم ای کندگان 
  • زان سگالش شرم هم می‌داشتند  ** کنده‌ها را باز می‌انباشتند 
  • بی‌عدد لا حول در هر سینه‌ای  ** مانده مرغ حرصشان بی‌چینه‌ای  2075
  • زان ضلالتهای یاوه‌تازشان  ** حفره‌ی دیوار و در غمازشان 
  • ممکن اندای آن دیوار نی  ** با ایاز امکان هیچ انکار نی 
  • گر خداع بی‌گناهی می‌دهند  ** حایط و عرصه گواهی می‌دهند 
  • باز می‌گشتند سوی شهریار  ** پر ز گرد و روی زرد و شرمسار 
  • بازگشتن نمامان از حجره‌ی ایاز به سوی شاه توبره تهی و خجل هم‌چون بدگمانان در حق انبیا علیهم‌السلام بر وقت ظهور برائت و پاکی ایشان کی یوم تبیض وجوه و تسود وجوه و قوله تری الذین کذبوا علی الله وجوههم مسودة 
  • شاه قاصد گفت هین احوال چیست  ** که بغلتان از زر و همیان تهیست  2080
  • ور نهان کردید دینار و تسو  ** فر شادی در رخ و رخسار کو 
  • گرچه پنهان بیخ هر بیخ آورست  ** برگ سیماهم وجوهم اخضرست 
  • آنچ خورد آن بیخ از زهر و ز قند  ** نک منادی می‌کند شاخ بلند 
  • بیخ اگر بی‌برگ و از مایه تهیست  ** برگهای سبز اندر شاخ چیست 
  • بر زبان بیخ گل مهری نهد  ** شاخ دست و پا گواهی می‌دهد  2085
  • آن امینان جمله در عذر آمدند  ** هم‌چو سایه پیش مه ساجد شدند 
  • عذر آن گرمی و لاف و ما و من  ** پیش شه رفتند با تیغ و کفن 
  • از خجالت جمله انگشتان گزان  ** هر یکی می‌گفت کای شاه جهان 
  • گر بریزی خون حلالستت حلال  ** ور ببخشی هست انعام و نوال 
  • کرده‌ایم آنها که از ما می‌سزید  ** تا چه فرمایی تو ای شاه مجید  2090
  • گر ببخشی جرم ما ای دل‌فروز  ** شب شبیها کرده باشد روز روز 
  • گر ببخشی یافت نومیدی گشاد  ** ورنه صد چون ما فدای شاه باد 
  • گفت شه نه این نواز و این گداز  ** من نخواهم کرد هست آن ایاز 
  • حواله کردن پادشاه قبول و توبه‌ی نمامان و حجره گشایان و سزا دادن ایشان با ایاز کی یعنی این جنایت بر عرض او رفته است 
  • این جنایت بر تن و عرض ویست  ** زخم بر رگهای آن نیکوپیست 
  • گرچه نفس واحدیم از روی جان  ** ظاهرا دورم ازین سود و زیان  2095
  • تهمتی بر بنده شه را عار نیست  ** جز مزید حلم و استظهار نیست 
  • متهم را شاه چون قارون کند  ** بی‌گنه را تو نظر کن چون کند 
  • شاه را غافل مدان از کار کس  ** مانع اظهار آن حلمست و بس