English    Türkçe    فارسی   

5
2513-2562

  • داروی مردی بخور اندر عمل  ** تا شوی خورشید گرم اندر حمل 
  • معده را بگذار و سوی دل خرام  ** تا که بی‌پرده ز حق آید سلام 
  • یک دو گامی رو تکلف ساز خوش  ** عشق گیرد گوش تو آنگاه کش  2515
  • غالب شدن حیله‌ی روباه بر استعصام و تعفف خر و کشیدن روبه خر را سوی شیر به بیشه 
  • روبه اندر حیله پای خود فشرد  ** ریش خر بگرفت و آن خر را ببرد 
  • مطرب آن خانقه کو تا که تفت  ** دف زند که خر برفت و خر برفت 
  • چونک خرگوشی برد شیری به چاه  ** چون نیارد روبهی خر تا گیاه 
  • گوش را بر بند و افسونها مخور  ** جز فسون آن ولی دادگر 
  • آن فسون خوشتر از حلوای او  ** آنک صد حلواست خاک پای او  2520
  • خنبهای خسروانی پر ز می  ** مایه برده از می لبهای وی 
  • عاشق می باشد آن جان بعید  ** کو می لبهای لعلش را ندید 
  • آب شیرین چون نبیند مرغ کور  ** چون نگردد گرد چشمه‌ی آب شور 
  • موسی جان سینه را سینا کند  ** طوطیان کور را بینا کند 
  • خسرو شیرین جان نوبت زدست  ** لاجرم در شهر قند ارزان شدست  2525
  • یوسفان غیب لشکر می‌کشند  ** تنگهای قند و شکر می‌کشند 
  • اشتران مصر را رو سوی ما  ** بشنوید ای طوطیان بانگ درا 
  • شهر ما فردا پر از شکر شود  ** شکر ارزانست ارزان‌تر شود 
  • در شکر غلطید ای حلواییان  ** هم‌چو طوطی کوری صفراییان 
  • نیشکر کوبید کار اینست و بس  ** جان بر افشانید یار اینست و بس  2530
  • یک ترش در شهر ما اکنون نماند ** چونکه شیرین خسروان را بر نشاند
  • نقل بر نقلست و می بر می هلا  ** بر مناره رو بزن بانگ صلا 
  • سرکه‌ی نه ساله شیرین می‌شود  ** سنگ و مرمر لعل و زرین می‌شود 
  • آفتاب اندر فلک دستک‌زنان  ** ذره‌ها چون عاشقان بازی‌کنان 
  • چشمها مخمور شد از سبزه‌زار  ** گل شکوفه می‌کند بر شاخسار  2535
  • چشم دولت سحر مطلق می‌کند  ** روح شد منصور انا الحق می‌زند 
  • گر خری را می‌برد روبه ز سر  ** گو ببر تو خر مباش و غم مخور 
  • حکایت آن شخص کی از ترس خویشتن را در خانه‌ای انداخت رخها زرد چون زعفران لبها کبود چون نیل دست لرزان چون برگ درخت خداوند خانه پرسید کی خیرست چه واقعه است گفت بیرون خر می‌گیرند به سخره گفت مبارک خر می‌گیرند تو خر نیستی چه می‌ترسی گفت خر به جد می‌گیرند تمییز برخاسته است امروز ترسم کی مرا خر گیرند 
  • آن یکی در خانه‌ای در می‌گریخت  ** زرد رو و لب کبود و رنگ ریخت 
  • صاحب خانه بگفتش خیر هست  ** که همی لرزد ترا چون پیر دست 
  • واقعه چونست چون بگریختی  ** رنگ رخساره چنین چون ریختی  2540
  • گفت بهر سخره‌ی شاه حرون  ** خر همی‌گیرند امروز از برون 
  • گفت می‌گیرند کو خر جان عم  ** چون نه‌ای خر رو ترا زین چیست غم 
  • گفت بس جدند و گرم اندر گرفت  ** گر خرم گیرند هم نبود شگفت 
  • بهر خرگیری بر آوردند دست  ** جدجد تمییز هم برخاستست 
  • چونک بی‌تمییزیان‌مان سرورند  ** صاحب خر را به جای خر برند  2545
  • نیست شاه شهر ما بیهوده گیر  ** هست تمییزش سمیعست و بصیر 
  • آدمی باش و ز خرگیران مترس  ** خر نه‌ای ای عیسی دوران مترس 
  • چرخ چارم هم ز نور تو پرست  ** حاش لله که مقامت آخرست 
  • تو ز چرخ و اختران هم برتری  ** گرچه بهر مصلحت در آخری 
  • میر آخر دیگر و خر دیگرست  ** نه هر آنک اندر آخر شد خرست  2550
  • چه در افتادیم در دنبال خر  ** از گلستان گوی و از گلهای تر 
  • از انار و از ترنج و شاخ سیب  ** وز شراب و شاهدان بی‌حساب 
  • یا از آن دریا که موجش گوهرست  ** گوهرش گوینده و بیناورست 
  • یا از آن مرغان که گل‌چین می‌کنند  ** بیضه‌ها زرین و سیمین می‌کنند 
  • یا از آن بازان که کبکان پرورند  ** هم نگون اشکم هم استان می‌پرند  2555
  • نردبانهاییست پنهان در جهان  ** پایه پایه تا عنان آسمان 
  • هر گره را نردبانی دیگرست  ** هر روش را آسمانی دیگرست 
  • هر یکی از حال دیگر بی‌خبر  ** ملک با پهنا و بی‌پایان و سر 
  • این در آن حیران که او از چیست خوش  ** وآن درین خیره که حیرت چیستش 
  • صحن ارض الله واسع آمده  ** هر درختی از زمینی سر زده  2560
  • بر درختان شکر گویان برگ و شاخ  ** که زهی ملک و زهی عرصه‌ی فراخ 
  • بلبلان گرد شکوفه‌ی پر گره  ** که از آنچ می‌خوری ما را بده