English    Türkçe    فارسی   

6
2424-2473

  • آنک اندر عقل بالاتر رود  ** خوردن او خوردن جمله بود 
  • فوق آمد جان پر انوار او  ** باقیان را بس بود تیمار او  2425
  • عاقلان را چون بقا آمد ابد  ** پس به معنی این جهان باقی بود 
  • پس جهود آورد آنچ دیده بود  ** تا کجا شب روح او گردیده بود 
  • گفت در ره موسی‌ام آمد به پیش  ** گربه بیند دنبه اندر خواب خویش 
  • در پی موسی شدم تا کوه طور  ** هر سه‌مان گشتیم ناپیدا ز نور 
  • هر سه سایه محو شد زان آفتاب  ** بعد از آن زان نور شد یک فتح باب  2430
  • نور دیگر از دل آن نور رست  ** پس ترقی جست آن ثانیش چست 
  • هم من و هم موسی و هم کوه طور  ** هر سه گم گشتیم زان اشراق نور 
  • بعد از آن دیدم که که سه شاخ شد  ** چونک نور حق درو نفاخ شد 
  • وصف هیبت چون تجلی زد برو  ** می‌سکست از هم همی‌شد سو به سو 
  • آن یکی شاخ که آمد سوی یم  ** گشت شیرین آب تلخ هم‌چو سم  2435
  • آن یکی شاخش فرو شد در زمین  ** چشمه‌ی دارو برون آمد معین 
  • که شفای جمله رنجوران شد آب  ** از همایونی وحی مستطاب 
  • آن یکی شاخ دگر پرید زود  ** تا جوار کعبه که عرفات بود 
  • باز از آن صعقه چو با خود آمدم  ** طور بر جا بد نه افزون و نه کم 
  • لیک زیر پای موسی هم‌چو یخ  ** می‌گدازید او نماندش شاخ و شخ  2440
  • با زمین هموار شد که از نهیب  ** گشت بالایش از آن هیبت نشیب 
  • باز با خود آمدم زان انتشار  ** باز دیدم طور و موسی برقرار 
  • وآن بیابان سر به سر در ذیل کوه  ** پر خلایق شکل موسی در وجوه 
  • چون عصا و خرقه‌ی او خرقه‌شان  ** جمله سوی طور خوش دامن کشان 
  • جمله کفها در دعا افراخته  ** نغمه‌ی ارنی به هم در ساخته  2445
  • باز آن غشیان چو از من رفت زود  ** صورت هر یک دگرگونم نمود 
  • انبیا بودند ایشان اهل ود  ** اتحاد انبیاام فهم شد 
  • باز املاکی همی دیدم شگرف  ** صورت ایشان بد از اجرام برف 
  • حلقه‌ی دیگر ملایک مستعین  ** صورت ایشان به جمله آتشین 
  • زین نسق می‌گفت آن شخص جهود  ** بس جهودی که آخرش محمود بود  2450
  • هیچ کافر را به خواری منگرید  ** که مسلمان مردنش باشد امید 
  • چه خبر داری ز ختم عمر او  ** تا بگردانی ازو یک‌باره رو 
  • بعد از ان ترسا در آمد در کلام  ** که مسیحم رو نمود اندر منام 
  • من شدم با او به چارم آسمان  ** مرکز و مثوای خورشید جهان 
  • خود عجب‌های قلاع آسمان  ** نسبتش نبود به آیات جهان  2455
  • هر کسی دانند ای فخر البنین  ** که فزون باشد فن چرخ از زمین 
  • حکایت اشتر و گاو و قج که در راه بند گیاه یافتند هر یکی می‌گفت من خورم 
  • اشتر و گاو و قجی در پیش راه  ** یافتند اندر روش بندی گیاه 
  • گفت قج بخش ار کنیم این را یقین  ** هیچ کس از ما نگردد سیر ازین 
  • لیک عمر هرکه باشد بیشتر  ** این علف اوراست اولی گو بخور 
  • که اکابر را مقدم داشتن  ** آمدست از مصطفی اندر سنن  2460
  • گرچه پیران را درین دور لام  ** در دو موضع پیش می‌دارند عام 
  • یا در آن لوتی که آن سوزان بود  ** یا بر آن پل کز خلل ویران بود 
  • خدمت شیخی بزرگی قایدی  ** عام نارد بی‌قرینه‌ی فاسدی 
  • خیرشان اینست چه بود شرشان  ** قبحشان را باز دان از فرشان 
  • مثل 
  • سوی جامع می‌شد آن یک شهریار  ** خلق را می‌زد نقیب و چوبدار  2465
  • آن یکی را سر شکستی چوب‌زن  ** و آن دگر را بر دریدی پیرهن 
  • در میانه بی‌دلی ده چوب خورد  ** بی‌گناهی که برو از راه برد 
  • خون چکان رو کرد با شاه و بگفت  ** ظلم ظاهر بین چه پرسی از نهفت 
  • خیر تو این است جامع می‌روی  ** تا چه باشد شر و وزرت ای غوی 
  • یک سلامی نشنود پیر از خسی  ** تا نپیچد عاقبت از وی بسی  2470
  • گرگ دریابد ولی را به بود  ** زانک دریابد ولی را نفس بد 
  • زانک گرگ ارچه که بس استمگریست  ** لیکش آن فرهنگ و کید و مکر نیست 
  • ورنه کی اندر فتادی او به دام  ** مکر اندر آدمی باشد تمام