English    Türkçe    فارسی   

6
3229-3278

  • چون به یک دکان عمر بودی برو  ** در همه کاشان ز نان محروم شو 
  • ور به یک دکان علی گفتی بگیر  ** نان ازینجا بی‌حواله و بی‌زحیر  3230
  • احول دو بین چو بی‌بر شد ز نوش  ** احول ده بینی ای مادر فروش 
  • اندرین کاشان خاک از احولی  ** چون عمر می‌گرد چو نبوی علی 
  • هست احول را درین ویرانه دیر  ** گوشه گوشه نقل نو ای ثم خیر 
  • ور دو چشم حق‌شناس آمد ترا  ** دوست پر بین عرصه‌ی هر دو سرا 
  • وا رهیدی از حواله‌ی جا به جا  ** اندرین کاشان پر خوف و رجا  3235
  • اندرین جو غنچه دیدی یا شجر  ** هم‌چو هر جو تو خیالش ظن مبر 
  • که ترا از عین این عکس نقوش  ** حق حقیقت گردد و میوه‌فروش 
  • چشم ازین آب از حول حر می‌شود  ** عکس می‌بیند سد پر می‌شود 
  • پس به معنی باغ باشد این نه آب  ** پس مشو عریان چو بلقیس از حباب 
  • بار گوناگونست بر پشت خران  ** هین به یک چون این خران را تو مران  3240
  • بر یکی خر بار لعل و گوهرست  ** بر یکی خر بار سنگ و مرمرست 
  • بر همه جوها تو این حکمت مران  ** اندرین جو ماه بین عکسش مخوان 
  • آب خضرست این نه آب دام و دد  ** هر چه اندر روی نماید حق بود 
  • زین تگ جو ماه گوید من مهم  ** من نه عکسم هم‌حدیث و هم‌رهم 
  • اندرین جو آنچ بر بالاست هست  ** خواه بالا خواه در وی دار دست  3245
  • از دگر جوها مگیر این جوی را  ** ماه دان این پرتو مه‌روی را 
  • این سخن پایان ندارد آن غریب  ** بس گریست از درد خواجه شد کیب 
  • توزیع کردن پای‌مرد در جمله‌ی شهر تبریز و جمع شدن اندک چیز و رفتن آن غریب به تربت محتسب به زیارت و این قصه را بر سر گور او گفتن به طریق نوحه الی آخره 
  • واقعه‌ی آن وام او مشهور شد  ** پای مرد از درد او رنجور شد 
  • از پی توزیع گرد شهر گشت  ** از طمع می‌گفت هر جا سرگذشت 
  • هیچ ناورد از ره کدیه به دست  ** غیر صد دینار آن کدیه‌پرست  3250
  • پای مرد آمد بدو دستش گرفت  ** شد بگور آن کریم بس شگفت 
  • گفت چون توفیق یابد بنده‌ای  ** که کند مهمانی فرخنده‌ای 
  • مال خود ایثار راه او کند  ** جاه خود ایثار جاه او کند 
  • شکر او شکر خدا باشد یقین  ** چون به احسان کرد توفیقش قرین 
  • ترک شکرش ترک شکر حق بود  ** حق او لا شک به حق ملحق بود  3255
  • شکر می‌کن مر خدا را در نعم  ** نیز می‌کن شکر و ذکر خواجه هم 
  • رحمت مادر اگر چه از خداست  ** خدمت او هم فریضه‌ست و سزاست 
  • زین سبب فرمود حق صلوا علیه  ** که محمد بود محتال الیه 
  • در قیامت بنده را گوید خدا  ** هین چه کردی آنچ دادم من ترا 
  • گوید ای رب شکر تو کردم به جان  ** چون ز تو بود اصل آن روزی و نان  3260
  • گویدش حق نه نکردی شکر من  ** چون نکردی شکر آن اکرام‌فن 
  • بر کریمی کرده‌ای ظلم و ستم  ** نه ز دست او رسیدت نعمتم 
  • چون به گور آن ولی‌نعمت رسید  ** گشت گریان زار و آمد در نشید 
  • گفت ای پشت و پناه هر نبیل  ** مرتجی و غوث ابناء السبیل 
  • ای غم ارزاق ما بر خاطرت  ** ای چو رزق عام احسان و برت  3265
  • ای فقیران را عشیره و والدین  ** در خراج و خرج و در ایفاء دین 
  • ای چو بحر از بهر نزدیکان گهر  ** داده و تحفه سوی دوران مطر 
  • پشت ما گرم از تو بود ای آفتاب  ** رونق هر قصر و گنج هر خراب 
  • ای در ابرویت ندیده کس گره  ** ای چو میکائیل راد و رزق‌ده 
  • ای دلت پیوسته با دریای غیب  ** ای به قاف مکرمت عنقای غیب  3270
  • یاد ناورده که از مالم چه رفت  ** سقف قصد همتت هرگز نکفت 
  • ای من و صد هم‌چو من در ماه و سال  ** مر ترا چون نسل تو گشته عیال 
  • نقد ما و جنس ما و رخت ما  ** نام ما و فخر ما و بخت ما 
  • تو نمردی ناز و بخت ما بمرد  ** عیش ما و رزق مستوفی بمرد 
  • واحد کالالف در رزم و کرم  ** صد چو حاتم گاه ایثار نعم  3275
  • حاتم ار مرده به مرده می‌دهد  ** گردگان‌های شمرده می‌دهد 
  • تو حیاتی می‌دهی در هر نفس  ** کز نفیسی می‌نگنجد در نفس 
  • تو حیاتی می‌دهی بس پایدار  ** نقد زر بی‌کساد و بی‌شمار